در اسطورههای یونانی راهزن غولپیکری به نام پروکروستس وجود دارد که ماجرای تخت او معروف است و امروزه در برخی از فرهنگهای جهان به وضعیت بنبست و مخمصهای اشاره میکند که ممکن است کسی دچار آن شود. طبق این اسطوره، پروکروستس در جادهای در نزدیکی آتن مهمانخانهای داشت و اگر مسافری از آنجا میگذشت او را به مهمانخانهی خود میبرد و به روی تختی میخواباند. چنانچه تخت کوتاهتر از مسافر بود، پاهای او را میبرید تا اندازهی تخت شود و اگر تخت بلندتر از مسافر بود، آنقدر او را میکشید تا باز اندازهی تخت شود. در واقع پروکروستس آدمها را اندازهی تخت میکرد و نه بر عکس!
موضعگیریهای آقای رضا پهلوی گاهی کسانی را که در شبکههای اجتماعی به هواداری از او معروفاند، بدجوری در مخمصه میاندازد و باعث پیدایش وضعیتی مانند تخت پروکروستس میشود؛ بطوری که این افراد ناچارند مواضع پیشین خود را با مواضع او تطبیق و به اصطلاح خودشان را اندازهی تخت کنند! به دیگر سخن، این افراد مجبور میشوند یا مواضع پیشین خودشان را آنقدر «بکشند» یا آنقدر «کوتاه» کنند تا با مواضع رهبر سیاسیشان یکی شود و حکم «پا را از گلیم خود درازتر کردن» به خود نگیرد و این وضعیت خندهداری ایجاد میکند!
آخرین نمونه، نامهی سرگشادهی چند روز پیش آقای رضا پهلوی به دونالد ترامپ بود که او در آن صریحا از رئیسجمهوری منتخب ایالات متحده آمریکا خواسته بود به ایران حملهی نظامی نکند و به جای آن از اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران پشتیبانی کند. با این نامه، همهی افرادی که تا چندی پیش به نام هواداری از بازگشت نظام سلطنتی به ایران، خواستار دخالت نظامی آمریکا در ایران بودند، خلعسلاح و به اصطلاح شطرنجبازان «آچمز» شدند! عدهای که به ایدئولوژی و رهبر سیاسی خود وفادارترند، فورا دست و پای خود را جمع کردند و انگار نه انگار که تا چندی پیش خواهان بمباران ایران توسط جنگندههای آمریکایی بودند، به «درایت و دوراندیشی شاهزاده» درود فرستادند! عدهای هم که هنوز نمیخواهند خودشان را از تک و تاب بیندازند، با ژستهای فاضلمآبانه اعلام کردند که لابد در پشت این نامه سیاستی نهفته و باید منتظر شد و دید که چه «محاسباتی» بوده و چه تغییر و تحولاتی در راه است و نباید زود قضاوت کرد! البته حنای چنین مانوورهایی دیگر رنگ ندارد و کسانی که به هواداری از آقای رضا پهلوی معروفاند، ناچارند از این پس دستکم در موضوع مربوط به حملهی نظامی به ایران، دست به عصا راه بروند. مگر اینکه به جای او «بدیلی» اندیشیده باشند!
شهاب شباهنگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر