۱۳۹۶/۰۸/۰۸

اقتصاد ایران در چنگال مافیای سپاه (۲)

 گفتنی است که نهادهای موازی از همان اوایل انقلاب با مصادره‌ی دارایی‌های «بنیاد پهلوی» و سرمایه‌داران بخش‌های مالی و صنعتی نظام پیشین ایجاد شدند. خمینی این دارایی‌ها را به چشم «غنایم جنگی» و در خدمت مطامع اسلامگرایانه‌ی خود می‌نگریست. به همین دلیل، دارایی‌های نهادهایی چون بنیاد مستضعفان و جانبازان و بنیادهای مشابه، از آغاز زیر نظر دولت نبودند، بلکه مستقیم توسط «بیت امام» و تشکیلات وابسته به آن اداره می‌شدند. یکی از ویژگی‌های این نهادهای موازی از همان آغاز این بود که مالیات نمی‌پرداختند و دولت بر فعالیت‌های اقتصادی آنها نظارت و کنترلی نداشت. فعالیت‌های اقتصادی سپاه نیز بر همین روال است و امروز سپاه پاسداران حتی در کنار دولت به دومین متولی نفت و گاز کشور تبدیل شده و خود عملا «دولتی در دولت» است. به عبارت روشن‌تر، سپاه عملا در حال «بلعیدن» تدریجی دولت است تا بطور واقعی جای آن را بگیرد!

وضعیت کنونی به بی‌سالاری در اقتصاد ایران انجامیده است و به خصوصی‌سازی به معنای واقعی کلمه هیچ ارتباطی ندارد. به گفته‌ی کارشناسان اقتصادی، اگر در دوره‌ی ریاست‌جمهوری رفسنجانی حدود ۷ درصد و در دوره‌ی ریاست جمهوری خاتمی حدود ۴ درصد بخش دولتی به نهادهای موازی منتقل شده، همین روند در دوره‌ی احمدی‌نژاد به ۸۹ درصد رسیده است. اما برای خصوصی‌سازی واقعی نخست باید به مالکیت نهادهای موازی شبه‌دولتی بر اقتصاد کشور پایان داد و امکانات رقابت آزاد را بدون ابزارهای فشار و ارعاب توسط این نهادها فراهم ساخت. خود این کار مستلزم شفاف‌سازی است و باید دانست که درآمدها و دارایی‌های واقعی سپاه چقدر است و آیا بنگاه‌های آن سودآور هستند و مالیات می‌پردازند یا خیر؟ اما در ایران چه کسی جرأت دارد از سپاه بازخواست کند؟ گفته می‌شود که کلیه‌ی درآمدهای قرارگاه خاتم‌الانبیا و گردش مالی و سود ناشی از اجرای پروژه‌ها صرفا زیر نظر «بیت‌ رهبری» و خارج از نظارت نهادهای قانونی مالیاتی و حساب‌رسی قرار دارد و سپاه سالی یک بار به «بیت رهبری» گزارش می‌دهد. اما هیچ کس نمی‌داند این حساب و کتاب چگونه است و فرضا آیا کنترلی توسط مجلس بر آن صورت می‌گیرد یا خیر. در واقع «بیت رهبری» و «برادران سپاه» که به الیگارشی قدرت در ایران تبدیل شده‌اند، عملا خودشان می‌برند و خودشان می‌دوزند!

برخی محافل نزدیک به سپاه که خود از فعالیت‌های آن سود می‌برند، گاهی با ژست‌های دلسوزانه و «عملگرایانه» می‌کوشند چنین القا کنند که فعالیت اقتصادی اشکالی ندارد و مهم نیست چه کسی آن را انجام می‌دهد و حالا که سپاه دارد این کار را می‌کند نباید مانع شد، چون این نهاد امکانات و پرسنل در اختیار دارد. اما این ‌استدلال سست و فاسدی است. واقعیت این است که فعالیت‌های اقتصادی سپاه با فعالیت اقتصادی مانند آن چه ما در اقتصاد بازار آزاد در جهان می‌شناسیم ارتباطی ندارد. سپاه شبکه‌ای مافیایی و مانند شترمرغی است که نه حاضر است بپرد و نه بار ببرد! این نهاد با توجه به پشتوانه‌ی قدرت نظامی و امنیتی و نفوذ در دستگاه‌های دولتی، از همه گونه امتیازات برای از میدان به در کردن رقبای اقتصادی خود برخوردار است و حتی با نفوذ از طریق ایادی خود در مجلس شورای اسلامی، قوانین را در خدمت منافع مالی و موقعیت سپاهیان تصویب و رقیبان را از صحنه حذف می‌کند. برای نمونه از آنجا که بسیاری از پروژه‌های صنعتی ایران با توجه به امکانات سپاه در چارچوب صنایع نظامی و در انحصار سپاه انجام می‌گیرد، سپاه از ورود بخش خصوصی به صنایع پیشرفته جلوگیری می‌کند. اما همزمان زیان بنگاه‌های وابسته به سپاه تابع نظم و قوانین بازار آزاد نیست و کسی اجازه‌ی مواخذه یا انحلال آنها را ندارد و تازه این دسته از بنگاه‌های زیان‌آور کماکان از سوبسیدهای دولتی استفاده می‌کنند!

افزون بر آن، قرارگاه خاتم‌الانبیا و مجتمع قرب، از طریق مناسبات قدرت نه تنها به سرمایه‌های کلان و ارز موجود در بانک‌های دولتی دسترسی دارند، بلکه بر خلاف دیگر مؤسسات اقتصادی از پرداخت مالیات به دولت سر باز می‌زنند. این عوامل به تضعیف بخش خصوصی می‌انجامد. از بین رفتن قدرت رقابت آزاد نیز با کاهش کیفیت پروژه‌های ملی، استفاده از تکنولوژی کهنه، حذف مشاوران و ناظران فنی همراه است و نهایتا به شکل‌گیری منابع فاسد اقتصادی و انباشت نامشروع ثروت می‌انجامد. در واقع می‌توان گفت که بخش خصوصی اقتصاد ایران برای فعالیت اقتصادی خود با رقیبی روبروست که هم از اهرم‌های قدرت دولتی برخوردار است و هم سلاح دارد! معنای این سخت این است که رقابت آزاد اقتصادی در ایران بی‌معناست و بخش خصوصی در بهترین حالت فقط می‌تواند به زائده‌ای از سپاه تبدیل شود.

یکی دیگر از عرصه‌های درآمدزایی و به عبارت درست‌تر چپاول اقتصادی سپاه، از طریق آن چیزی صورت می‌گیرد که به آن «اقتصاد سایه» می‌گویند و شامل وارد کردن کالاهای قاچاق است. سپاه بدین‌منظور چندین فرودگاه و اسکله را در اختیار دارد که بر آنها هیچ کنترل گمرکی وجود ندارد. هر سال میلیاردها دلار کالاهای گوناگون از این طریق وارد کشور می‌شود و به فروش می‌رسد. بیهوده نیست که نام دیگر سپاه پاسداران را «برادران قاچاقچی» گذاشته‌اند.

کارشناسان اقتصادی هشدار می‌دهند که سپاه پاسداران با سوء‌استفاده از این راه‌های غیرمجاز از دو راه به اقتصاد ایران آسیب می‌زند: نخست از طریق نابود کردن تولیدات ملی و دیگر از طریق محروم کردن خزانه‌ی دولت از درآمدهای ناشی از وصول عوارض گمرکی. متاسفانه باید گفت که اقتصاد ایران به میدان تاخت و تاز راهزنانی به نام سپاه تبدیل شده که هیچ رحم و انصافی ندارند و تا همه چیز را به تاراج نبرند، دست نخواهند کشید!

شهاب شباهنگ

اقتصاد ایران در چنگال مافیای سپاه (۱)

 موضوع چنگ‌اندازی سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران تازگی ندارد، اگر چه ارزیابی جایگاه واقعی این نهاد در فعالیت‌های اقتصادی، به دلیل عدم شفافیت آن کار آسانی نیست. برخی از کارشناسان اقتصادی معتقدند که هم‌اکنون بیش از ۶۰ درصد اقتصاد کلان کشور تحت تسلط سپاه است و برخی این میزان را حتی بسیار بیشتر ارزیابی می‌کنند. اما یک چیز مسلم است و آن اینکه فعالیت‌های اقتصادی سپاه هر روز گسترده‌تر و نفوذ آن در حیات اقتصادی ایران بیشترتر می‌شود و این نهاد با پشتوانه‌ا‌ی از زور نظامی و ارعاب امنیتی و با استفاده از یک شبکه پیچیده‌ی ‌مافیایی، جایگاه خود را در فعالیت‌های اقتصادی ایران بی‌رقیب و عرصه را بر بخش خصوصی و حتی دولتی تنگ کرده است.

امروزه امپراتوری اقتصادی سپاه پاسداران بسیار گسترده است: صنایع نظامی، میدان‌های گاز، شرکت‌های نفتی، بانکداری، معادن فلزات گوناگون مانند مس و سرب و روی، پل‌سازی، تونل‌سازی، جاده‌سازی، احداث لوله‌های نفت و گاز، خودروسازی، شرکت‌های هوایی، کشتی‌سازی، حمل و نقل زمینی، توزیع آب، معاملات املاک و ساختمان‌سازی، صنایع گردشگری، دخانیات و حتی عرصه‌های مختلف کشاورزی، همگی جزو پهنه‌هایی از اقتصاد ایران هستند که سپاه مانند اختاپوسی بر آنها چنگ انداخته و آنها را یا کاملا در اختیار گرفته و یا سهم عمده‌ای در آنها دارد.

آغاز فعالیت‌های اقتصادی سپاه به پایان جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد. در آن زمان ده‌ها هزار سپاهی از جبهه‌ها بازگشته بودند و هیچ چشم‌اندازی برای اشتغال نداشتند. نخست قرار بود سپاه در ارتش ادغام شود، اما هنگامی که سردمداران جمهوری اسلامی تصمیم‌ گرفتند این نهاد را بطور مستقل برای سرکوب مخالفان و تامین امنیت نظام حفظ کنند، به سپاه اجازه‌ی فعالیت اقتصادی داده شد تا هم بتواند معاش افراد خود را تأمین و هم ماشین نظامی و امنیتی خود را در کنار ارتش حفظ کند.

فعالیت‌های اقتصادی اولیه‌ی سپاه بیشتر در خدمت ایجاد صندوق‌های بیمه و تامین بازنشستگی اعضای خود و بازسازی مناطق جنگزده بود، اما پای این نهاد اندک اندک به دیگر بخش‌های اقتصادی مانند سدسازی، جاده‌سازی، ایجاد شبکه‌های آبرسانی، راه آهن و مترو نیز باز شد. سپاه در دوره‌ی ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی عمدتا در عرصه‌های یادشده فعالیت می‌کرد و بزرگ‌ترین مرکز فعالیت اقتصادی‌اش «قرارگاه خاتم‌الانبیا» بود. شمار پرسنل قرارگاه خاتم‌الانبیا در این دوره حدود ۵۵ هزار تن برآورد می‌شود. همین نهاد بزرگ‌ترین مرکز تولید کادر برای اشغال پست‌های دولتی توسط سپاهیان است. در کنار این قرارگاه باید از «قرب‌ها» نام برد که شرکت‌های وابسته به سپاه یا نزدیک به آن هستند و تعدادشان زیاد و ابعاد فعالیت‌های اقتصادی‌شان ناروشن است.

در دوره‌ی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، چرخشی بنیادین در فعالیت‌های اقتصادی سپاه انجام گرفت: با تحریم‌های غرب، ‌میدان‌های ۱۵ و۱۶ پارس جنوبی که بزرگ‌ترین میدان‌ گازی جهان است و محتملا نیمی از ذخایر گازی کشور را در برمی‌گیرد و تا آن زمان شرکت‌های خارجی در آن کار می‌کردند، به دست سپاه افتاد و این نهاد وارد فعالیت اقتصادی در عرصه‌ی نفت و گاز ‌شد. این نقطه‌ی عطفی در فعالیت‌های اقتصادی سپاه بود و کمیت و کیفیت نقش آن را در اقتصاد ایران دگرگون ساخت.

بیهوده نیست که در ده سال گذشته پرسنل قرارگاه خاتم‌الانبیا به ۱۳۵ هزار تن افزایش یافته و بیش از پنج هزار پیمانکار بخش خصوصی عملا به شرکت‌های زیرمجموعه‌ی سپاه تبدیل شده‌اند. با این تحول اساسی، درآمدهای سپاه به خود ابعاد نجومی گرفته است. به گفته‌ی کارشناسان اقتصادی، در حالی که سپاه در دو دوره‌ی ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی روی هم دوازده میلیارد دلار درآمد داشته است، از سال ۱۳۸۶ به این سو فقط بطور سالانه بیش از هفت میلیارد دلار درآمد داشته است. مجتمع قدرتمند خاتم‌الانبیا، ۷۰ درصد درآمد پیمانکاری و مدیریت چهار وزارتخانه‌ی پولساز نفت، نیرو، راه و ارتباطات را در دست دارد و ۵۱ درصد سهام وزارت مخابرات را نیز از آن خود کرده است.

با ورود سپاه به عرصه‌ی نفت و گاز، این نهاد به رقیبی برای دولت در این زمینه تبدیل ‌شد. در ایران هر کس بر نفت و گاز چنگ اندازد، برای به گردش انداختن ارز حاصل از درآمدهای سرشار نفتی و گازی، عملا نظام بانکی کشور را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. بیهوده نیست که‌ سپاه بانک‌های خود را تاسیس کرد. دو بانک «انصار» و «مهر» که بانک‌های سپاه هستند، در آغاز حتی بدون مجوز بانک مرکزی شروع به فعالیت کردند و این خود نشان می‌دهد که بر درآمدها و فعالیت‌های ارزی سپاه کنترلی وجود ندارد.

با توجه به ناکارآمدی اقتصاد ایران، در سال ۱۳۸۵ با «حکم حکومتی» خامنه‌ای تصمیم گرفته شد که بخش‌های دولتی اقتصاد هر چه بیشتر به بخش خصوصی سپرده شود. اما کدام «بخش خصوصی»؟ این روند در واقع «خصوصی‌سازی» به معنای متعارف کلمه نبود. بسیاری از پروژه‌های بزرگ اقتصادی به بهانه‌ی «حفظ امنیت ملی» فقط به سپاه واگذار شد، یا حتی اگر بطور ظاهری به مناقصه گذاشته شد، هیچ سرمایه‌دار بخش خصوصی جرأت نداشت در آن شرکت کند. سرمایه‌داران بخش خصوصی در این میان فهمیده بودند که سهم اصلی متعلق به سپاه است و آنان ناچارند به سهم‌های کوچک‌تر بسنده کنند و حتی به باجگیری‌های سپاه تن دهند که مانند اختاپوسی بر همه‌ی عرصه‌های اقتصاد چنگ انداخته است. در واقع در جریان آنچه در جمهوری اسلامی روند «خصوصی‌سازی» نامیده می‌شود، ما شاهد انتقال بخش‌های دولتی اقتصاد نه به «بخش خصوصی»، بلکه به «نهادهای موازی» با دولت هستیم که به زایش یک «دولت نامرئی» در ایران انجامیده است. این «دولت نامرئی» چیزی نیست جز همان شبکه‌ی مافیایی سپاه پاسداران. (ادامه دارد).

شهاب شباهنگ

نگران «مقدسات» نباشید!

فرهنگ ما فرهنگی عمیقا دینی است و نقد جدی این فرهنگ نمی‌تواند بدون نقد دین که پایه‌ی این فرهنگ را می‌سازد، صورت پذیرد. با توجه به همین واقعیت، هر نوشته‌ای که بتواند به سهم اندک خود در دیوار سخت و محکم ایمان و ایقان دینی رخنه کند و «حقایق جاودانی و جهانشمول» آن را ـ که خود را تزلزل‌ناپذیر و بی چون و چرا و از برد نقد و سنجش بیرون می‌پندارند ـ معروض تردید و پرسش قرار دهد، در حوزه‌ی نقد دین و بطریق اولی در حوزه‌ی نقد فرهنگی جای می‌گیرد. چنین چیزی می‌تواند رساله‌ای علمی، پژوهشی تاریخی یا حتی یک جستار، مقاله، کاریکاتور، شعر یا طنزی کوتاه باشد.

اما نقد دین را نباید با دین‌ستیزی یکی گرفت. هدف نقد دین، افسون‌زدایی از جهان و انسان‌محور کردن فرهنگ است و اینکه دین را از حوزه‌ی عمومی به حوزه‌ی خصوصی، یعنی قلب مومن سوق دهد، نه اینکه آن را براندازد. چنین کاری اصلا شدنی نیست و نمی‌توان اعتقادات قلبی مردم را با زور از بین برد. اما در جامعه‌ای که اکنون نزدیک چهل سال است در آن یک حکومت دینی انسان‌سوز و آدمکش برپاست و همه‌ی جنایت‌ها و تبهکاری‌ها و فسادها دارد توسط نظامی به رهبری قاطبه‌ی روحانیان شیعه انجام می‌گیرد، نقد دین هم در حد امکان و توانایی خود باید صریح و آشتی‌ناپذیر باشد و همه‌ی عرصه‌های گوناگون را دربرگیرد، چه مسلمانان آن را بپسندند و چه نپسندند. هیچ ایرانی مسلمانی مجاز نیست بر این باور نادرست پافشاری کند که فقط آنچه او به آن اعتقاد دارد «اسلام واقعی» است و این همه آیت‌الله و حجت‌الاسلام‌ و مجتهد شیعه، اسلام را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و فقط اوست که آن را درست فهمیده است! چنین ادعایی یک فریب محض و خطرناک است که باید قاطعانه در برابر آن ایستاد.

اما در این معرکه که سنگ‌ها را بسته و سگ‌های هار را رها کرده‌اند، عده‌ای که از اساس با هرگونه نقد روشنگرانه‌ی دین مخالف‌اند، دائما مراقب‌اند که به «مقدسات» مسلمانان توهین نشود و مرتب گوشزد می‌کنند که باید به «باورهای مردم» احترام گذاشت. البته آنان چندان نگران «باورهای مردم» نیستند، چون نیک می‌دانند که این باورها به این آسانی‌ها تزلزل‌پذیر نیستند. این افراد در اصل نگران باورهای خودشان هستند، زیرا در اعماق وجودشان هنوز مذهبی‌اند! به همین دلیل هم مذبوحانه دنبال روایتی از اسلام می‌گردند که اگر چه ممکن است ایده‌آل قلبی‌شان باشد، اما برای آن هیچ ما به ازایی در واقعیت بیرونی نمی‌توان یافت؛ چرا که اسلام در هر روایتی و همه‌جا در قلمرو سیطره‌ی خود، جز با زور و تبعیض و تعصب و نارواداری و مآلا سرکوب و خونریزی رخ نمی‌نماید و جستجو در پی سنخ «رحمانی» آن، همان حکایت آب در هاون کوفتن است!

آری، اسلام در تجلی بیرونی خود همان است که همه داریم به رای‌العین و در رنگ‌آمیزی‌های گوناگون در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا می‌بینیم و نه آنچیزی که در ضمیر این یا آن مسلمان می‌تواند وجود داشته باشد و بی‌تردید دریافتی کاملا ناکجاآبادی به‌شمار می‌رود. هر مسلمانی با هوشی متوسط و اندکی صداقت امروز باید فهمیده باشد که اگر نخواهد دین خود را مانند پدیده‌ای تاریخی بنگرد، باید به این واقعیت تلخ اذعان کند که نزدیک‌ترین اسلام به الگوی اسلام محمد و علی، اسلام داعش و طالبان و ولایت‌فقیه است!

شهاب شباهنگ