امروزه پیشبینی آینده سیاسی سوریه کار آسانی نیست. جهان از حالت دو قطبی خارج شده و نیروهای قدرِ دیگری وارد صحنه سیاسی شدهاند که تاثیرگذارند. تجربه تلخ و ناموفق آمریکا و متحدانش در جنگهای افغانستان و عراق این اجازه را به آنها نمیدهد که وارد یک جنگِ دیگر با سرانجامی نامعلوم شوند. اپوزیسیون و نیروهای مخالف در سوریه یکدست نیستند. نباید از نیروهای جهادگرای سلفی و وهابی و القاعدهای غافل بود. آنها نیز خود را وارد این کارزار کردهاند و سهم خود از قدرت را میطلبند.
شیعیان حزباللهی و دیگر مزدوران رژیم جمهوری اسلامی هم یک طرف دیگر این ماجرا هستند. مداخله قدرتهای منطقهای در بحران سوریه کلاف سردرگمی در این کشور ایجاد کرده است و معلوم نیست سرنگونی بشار اسد پایان ماجرا باشد. ترورها، آدمکشیهای وحشیانه و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و دولتها، باید آمریکا و غرب را به تامل بیشتر وادارد. بحران سوریه با رویدادهای دیگر کشورهای اسلامی و عربی فرق دارد. سرسختی دیکتاتور سوریه و حامیان او برای ماندن در قدرت از یک سو و اقدامات افراطی طیفی از مخالفان از سوی دیگر حوادث سوریه را پیچیده کرده و امکان تحلیلِی دقیق و همهجانبه را به تحلیلگران نمیدهد.
به عقیده من، ما نباید به خاطر دشمنی با اسد و اینکه او متحد رژیم جمهوری اسلامی است، برای سرنگونی او لحظهشماری بکنیم. ماجرای مصر هنوز در پیش روی ما است و اگر در مصر اخوانالمسلمین را داریم، در سوریه با گروههای به مراتب بدتر جهادی روبرو هستیم که سابقه جنایات و وحشیگریهای آنها را همه میدانیم.
اگر آمریکا و غرب بخواهند اسد را از سر راه بردارند، قبل از آن لازم است نیروهای جانشین را پاک و یکدست کنند. اول باید چاه را کند، بعد منار را دزدید! پیشبینی مو به موی اتفاقات آینده در سوریه ناممکن است. به موازات آن نباید هر حرکت غرب و آمریکا را منفی به حساب آورد. آنهایی که هر اقدام آمریکا را فقط در جهتِ منافعِ خودش میدانند، کمی تندروی میکنند. در بعضی از تحلیلها برای هر اقدام و حرکت آمریکا و غرب بهانه و دلیلی صد در صد نوشته شده که انتهای آن مزه ضدیت با غرب و آمریکا را میدهد.
باید توجه داشت که اوضاع جهان و منطقه دگرگون شده است. اگر زمانی اسرائیل و آمریکا را در یک سمت و بدون فاصله میدیدیم، امروز اینچنین نیست. دشمنان جدید اسرائیل باعث شدهاند که این کشور برای حفظ موجودیت خود گاهی حرف دیگری بزند و مانند گذشته با آمریکا کاملا همکلام و همصدا نباشد. پیشبینیها و برنامهریزیهای گذشتهِ قدرتهای جهانی همگی درست از آب در نیامد و به همین دلیل نباید بیگدار به آب زد.
شیعیان حزباللهی و دیگر مزدوران رژیم جمهوری اسلامی هم یک طرف دیگر این ماجرا هستند. مداخله قدرتهای منطقهای در بحران سوریه کلاف سردرگمی در این کشور ایجاد کرده است و معلوم نیست سرنگونی بشار اسد پایان ماجرا باشد. ترورها، آدمکشیهای وحشیانه و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و دولتها، باید آمریکا و غرب را به تامل بیشتر وادارد. بحران سوریه با رویدادهای دیگر کشورهای اسلامی و عربی فرق دارد. سرسختی دیکتاتور سوریه و حامیان او برای ماندن در قدرت از یک سو و اقدامات افراطی طیفی از مخالفان از سوی دیگر حوادث سوریه را پیچیده کرده و امکان تحلیلِی دقیق و همهجانبه را به تحلیلگران نمیدهد.
به عقیده من، ما نباید به خاطر دشمنی با اسد و اینکه او متحد رژیم جمهوری اسلامی است، برای سرنگونی او لحظهشماری بکنیم. ماجرای مصر هنوز در پیش روی ما است و اگر در مصر اخوانالمسلمین را داریم، در سوریه با گروههای به مراتب بدتر جهادی روبرو هستیم که سابقه جنایات و وحشیگریهای آنها را همه میدانیم.
اگر آمریکا و غرب بخواهند اسد را از سر راه بردارند، قبل از آن لازم است نیروهای جانشین را پاک و یکدست کنند. اول باید چاه را کند، بعد منار را دزدید! پیشبینی مو به موی اتفاقات آینده در سوریه ناممکن است. به موازات آن نباید هر حرکت غرب و آمریکا را منفی به حساب آورد. آنهایی که هر اقدام آمریکا را فقط در جهتِ منافعِ خودش میدانند، کمی تندروی میکنند. در بعضی از تحلیلها برای هر اقدام و حرکت آمریکا و غرب بهانه و دلیلی صد در صد نوشته شده که انتهای آن مزه ضدیت با غرب و آمریکا را میدهد.
باید توجه داشت که اوضاع جهان و منطقه دگرگون شده است. اگر زمانی اسرائیل و آمریکا را در یک سمت و بدون فاصله میدیدیم، امروز اینچنین نیست. دشمنان جدید اسرائیل باعث شدهاند که این کشور برای حفظ موجودیت خود گاهی حرف دیگری بزند و مانند گذشته با آمریکا کاملا همکلام و همصدا نباشد. پیشبینیها و برنامهریزیهای گذشتهِ قدرتهای جهانی همگی درست از آب در نیامد و به همین دلیل نباید بیگدار به آب زد.