۱۳۹۳/۰۳/۲۷

نترسید، داعش در میان ماست!




چندی است که ماجرای گروه موسوم به «داعش» و پیشروی‌های آن در عراق بالا گرفته و تب آن به ایران و ایرانیان نیز سرایت کرده است. این روزها به هر جا می‌روی و در میان همه‌ی محافل ایرانی، کسانی که البته نمی‌خواهند در این وانفسا فقط درباره شانس موفقیت یا عدم موفقیت تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی، یا مدل لباس یا آرایش موی فلان هنرپیشه یا خواننده ایرانی حرف بزنند، دارند درباره‌ی «داعش» صحبت می‌کنند. خیلی‌ها ابراز نگرانی می‌کنند که مبادا این گروه موفق شود بغداد را تسخیر و دولت شیعی مالکی در عراق را سرنگون کند و سپس با ایجاد یک حکومت اسلامی سنی در همسایگی ما باعث دردسر و منشاء شرارت شود. بیهوده نیست که خیلی‌ها معتقدند جمهوری اسلامی و آمریکا باید در عراق دست دوستی به هم بدهند و مشترکا با داعش مبارزه کنند!!

کمتر کسی حاضر است به این نکته اذعان کند که «روایت شیعی داعش» ۳۵ سال است دارد بر ما حکومت می‌کند. وقتی از این جماعت می‌پرسی چرا تصور می‌کنید «سپاه قدس» با «داعش» یا فرضا تبهکاری حرفه‌ای مانند قاسم سلیمانی با ابوبکر البغدادی متفاوت است، با نگاهی عاقل اندر سفیه به آدمی چشم می‌دوزند و می‌گویند: نه بابا، توهم دیگه داری اغراق می‌کنی، نیروهای داعش خیلی وحشی و سنگدل هستند و اصلا با حزب‌اللهی‌های خودمان قابل مقایسه نیستند!

نیچه در جایی گفته بود: کسی که با هیولا پیکار می‌کند باید مراقب باشد که خود به هیولا تبدیل نشود.  ۳۵ سالی است که هیولایی به نام جمهوری اسلامی بر کشور ما حاکم شده است. البته ما نباید نگران هشدار نیچه باشیم و فکر کنیم به دلیل پیکار طولانی با این هیولا داریم کم کم شبیه آن می‌شویم؛ چون به حق کاری که علیه جمهوری اسلامی نکرده‌ایم پیکار بوده است! ولی قطعا باید نگران آن باشیم که در این ۳۵ سال به دلیل مماشاتی که همواره با این هیولا داشته‌ایم و در بهترین حالت فقط کوشیده‌ایم چهره‌ی آن را کمی بزک و برای خود پذیرفتنی کنیم، دیگر حتی حساسیت‌های خود را برای بازشناسی هیولاها از دست داده‌ایم! به همین دلیل امروز تصور می‌کنیم حکومت جمهوری اسلامی از جریانی مثل «داعش» خیلی بهتر است.


 ما فراموش یا تجاهل می‌کنیم  که «داعش» هم اکنون درگیر نبرد مرگ و زندگی برای کسب قدرت در عراق است و اگر ۳۵ سال در این کشور حاکم باشد و در آنجا آرامش گورستان برقرار و همه‌ی نیروهای مخالف را قلع و قمع کند، دیگر نیازی نمی‌بیند هر روزه به قساوت‌های کنونی دست بزند! ما دل‌خوشیم که جمهوری اسلامی مانند داعش تندروی نمی‌کند و فراموش یا تجاهل می‌کنیم که جمهوری اسلامی در این سه دهه و نیم حیات ننگین خود و هر گاه موقعیت خود را اندکی در خطر ‌دیده با مخالفان چه ‌کرده است. ما فراموش یا تجاهل می‌کنیم که نیروهای این نظام جهنمی را باید در کوران مبارزه برای حفظ قدرت تجربه کرد تا سرشت عمیقا «داعشی» آنان را درک کرد و فهمید که در قساوت و سبعیت و آدمکشی هیچ چیز از «داعش» کم ندارند و آن را روسفید می‌کنند. ما فراموش یا تجاهل می‌کنیم که در روزها و ماه‌های پس از انتخابات سال ۸۸ این «داعشی‌های شیعه‌ی وطنی» در کهریزک و دیگر سیاه‌چال‌های جمهوری اسلامی چه بر سر خواهران و برادران آزادیخواه ما آوردند!

باید صادقانه از خود بپرسیم، اگر «داعش‌ وطنی» ما را نمی‌آزارد، حالمان را به هم نمی‌زند و حتی اندک انگیزه‌ای در ما ایجاد نمی‌کند تا بر رخوت خود غلبه کنیم، دیگر چرا نگران برآمد «داعش» در کشور همسایه‌ایم؟

شهاب شباهنگ
خرداد ۱۳۹۳
 



 



 









۲۲ نظر:

  1. باز هم تلنگری نکته سنجانه، به قلم شیوای دوست گرامی شهاب.باید بدانیم حکومتهای مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی، در اصل و ریشه با هم تفاوتی ندارند و تنها بر اساس ضروریات زمانه، رنگ عوض می کنند... دست مریزاد!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با سپاس از مهر شما بیگ‌لاگ گرامی. اشاره‌ی کاملا درستی فرمودید. بگذارید نکته‌ی تلخی را برای شما و دوستان یادآور شوم که بیانگر سرشت و ماهیت واحد «داعش وطنی» و «داعش عراق» است. کسانی که جهنم کشتار زندانیان سیاسی ایران را در سال ۱۳۶۷ از نزدیک دیده و از آن بطور معجزه‌آسایی جان بدر برده بودند، بعدها تعریف می‌کردند که به دستور خمینی و بنا بر فتوای شخص او در محاکماتی چند دقیقه‌ای هزاران نفر را به اعدام محکوم کردند. زندانیان را دسته دسته در زیرزمین‌ها از قلاب‌ها حلق‌آویز می‌کردند و «برادران سپاه» در حالی که مست خونبارگی خود بودند با نعره‌های خود این سرود را می‌خواندند: خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم! سپس می‌پریدند و به پیکر زندانیانی می‌آویختند که حلق‌آویز شده و در هوا در حال رقص مرگ و آخرین تقلاهای خود بودند. این کار برای آن صورت می‌گرفت تا حلق‌آویزشدگان هر چه زودتر خفه شوند. البته نه برای اینکه زجر بیشتری نکشند، بلکه برای اینکه سریعتر نوبت به گروه بعدی محکومان برسد، چون برای اعدام‌ها به اندازه‌ی کافی جا وجود نداشت!! نباید فراموش کرد که بسیاری از این زندانیان در زمان بازداشت جوانانی بیست و چند ساله بودند و حداکثر اعلامیه‌ی این یا آن گروه سیاسی را همراه داشتند و مدتها بود دوران محکومیت زندان خود را سپری کرده بودند ولی چون حاضر نشده بودند توبه کنند، باید می‌مردند. آن هم نه در شرایطی که خطری جمهوری اسلامی را تهدید می‌کرد، بلکه صرفا به این دلیل که خمینی می‌خواست جام زهر را سر بکشد و طبق قطعنامه سازمان ملل به صلح با عراق تن دهد. نباید از یاد برد که این «برادران سپاهی و بسیجی» هم اکنون در میان ما هستند و هر بار جمهوری اسلامی را خطری تهدید کند، نشان خواهند داد که از «داعش» هیچ چیز کم ندارند!

      حذف
  2. لایک! در واقع داعش نام دیگر ج.ا. است در ایران و پاکستان و سایر کشورهایی که ملت هایشان این قدر ضعیف بوده یا ضعیف شده اند که زمین بازی قدرت های بزرگ بین المللی و منطقه ای باشند. زمانی که این بازی طولانی و دسترسی به اهداف از پیش تعیین شده طولانی و پرهزینه باشد باید هم جغرافیای منطقه را تغییر داد. حالا که کریمه به روسیه رسید و نفوذ به اوکراین سخت شد، برخی مناطق نفتی/گازی و سوق الجیشی هم بلاواسطه باید در دست آن دیگری باشد.
    یکنفر

    پاسخحذف
  3. بدرستی بر این نکته انگشت گذاشتید که داعش عکس برگردان نظام جمهوری اسلامی است و تمامی دست اندرکاران این نظام جنایتکار, از سخت پوستان حاکم بر کشور گرفته تا نرم تنان این نظام, موسوم به "اصلاح طلب" دستانی اگر نه خونین تر از داعش, حداقل به همان اندازه جنایتکار و سفاک دارند. از قتل عام دهه ٦٠ و بالاخص قتل عام سال ٦٧ بدست آدمکشان خط امامی (اصلاح طلبان امروز) بگیرید تا کشتارهای کهریزک, همگی این مطلب ر بخوبی روشن ممیسازند.

    نکته دوم آنکه بر خلاف تبلیغات کر کننده نظام دروغ پرور جمهوری اسلامی, این داعش نیست که شهرهای عراق را یکی پس از دیگری میگیرند, بلکه این مقاومت مردم عراق در مقابل آقای مالکی, گماشته ولی فقیه در عراق است که دارد زمین را زیر پای نوکر بغداد نشین ولی فقیه بلرزه درمیاورد. وگر نه داعش در خود عراق هم نیرویی منفور است و چنینی نیرویی هرگز نمیتواند به این سرعت شهرهای عراق را به سقوط بکشاند. داد ولی فقیه و دستگاه های دروغ پردازش هم از همین درآمده و به همین جهت است که میخواهد بر قیام مرم و عشایر عراق بر علیه گماشته ولی فقیه در بغداد, مهر داعش بزند تا بخیل خود آنرا بدنام کند.
    البته اینرا هم باید اضافه کنم که گر چه در حال حاضر داعش وزنه ای ندارد, اما با طولانی شدن قیام مردم عراق بر علیه مزدور بغداد نشیم ولی فقیه, که میتواند نتیجه کمک های ولی فقیه به گماشته اش در سرکوب قیام مردم عراق باشد, با نهایت تاسف داعش و گروه های تروریستی وابسته مانند ان, میتوانند دست بالا را در بین اپوزیسیون مالکی پیدا کنند.

    پاسخحذف
  4. Daghyghan, bavar konid in basijiai chaghokesh az in dashia badtaran

    پاسخحذف
  5. اگر همین افرادی که شما از انها به عنوان داعش یاد می کنید نبودند الان کشور ایران اوضاعی همچون عراق سوریه داشت لازم بود برای جلوگیری از مصیبتی بزرگتر این آقایون به میدان می آمدند هرچند من موافق کار این افراد نیستم و برخی از کارانها را قبول ندارم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من تردید جدی دارم که شما «موافق کار این افراد» نیستید و «برخی از کار آنها» را قبول ندارید. ولی فرض را بر این می‌گذارم که شما واقعا راست می‌گویید و از جنس و جنم این جنایتکاران نیستید و به همین دلیل پاسخ کوتاهی به سخنتان می‌دهم. منظورتان چیست وقتی می‌نویسید اگر این افراد نبودند ایران اوضاعی همچون عراق و سوریه داشت؟ نکند این قصه‌ی آخوندهای مکار را باور کرده‌اید که اگر سپاه پاسداران نبود، ایران در جنگ با عراق شکست می‌خورد؟ علت تشکیل سپاه پاسداران از روز نخست این بود که خمینی و عمله و اکره‌اش به ارتش رژیم پیشین کاملا بی‌اعتماد بودند و در آن ماه‌های اول انقلاب سال ۵۷ که می‌ترسیدند ارتش ناگهان علیه آنها کودتا کند، تصمیم گرفتند «ارتش خودشان» را بسازند. هدفی هم که برای آن در نظر گرفتند حفظ قدرت آنها بود و نه دفاع از مرزهای ایران! به همین دلیل هم نام این نهاد را گذاشتند «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و نه سپاه پاسداران ایران و مرزهای آن! اصولا این خصلت همه‌ی رژیم‌های توتالیتر است که به ارتش کشور خودشان اعتماد ندارند و می خواهند ارتش ایدئولوژیک خودشان را داشته باشد. در این زمینه کافیست به ایجاد «ارتش سرخ» توسط بلشویک‌ها در روسیه و ارتش «اس اس» توسط رژیم نازی در آلمان اشاره کنم که نقش ارتش‌های کلاسیک این کشورها را بیرنگ یا کمرنگ کردند. هر آدمی که اندکی از موقعیت ارتش و سپاه پاسداران در زمان حمله‌ی نظامی عراق به ایران آگاهی داشته باشد، می‌داند که اگر ارتش نبود، ایران در همان هفته‌های اول جنگ شکست خورده بود. بسیاری از افسران رژیم پیشین را که در زندان‌های خمینی بودند مستقیما از سلول‌ها به جبهه‌ها بردند و کار دفاع از کشور را به آنها سپردند. بویژه نقش افسران نیروی هوایی در این پیکارها چشمگیر بود. بروید و خاطرات افرادی چون بنی‌صدر را که در آن زمان فرمانده کل قوا بود بخوانید تا بفهمید که نقش ارتش ایران در دفاع از کشور چقدر مهم و نقش سپاه چقدر ناچیز بوده است. کار سپاه در آن سالها فقط این بود که جوانان خانواده‌های روستایی را به عنوان گوشت دم توپ به جبهه‌ها می برد و به کشتن می‌داد تا شهیدبازی درآورد و با «خون شهیدان» پایه‌های حکومت آخوندی را محکم سازد! وانگهی اگر شما ریگی به کفشتان نیست، چرا هزاران داوطلبی را که به جبهه‌ها پیوستند و برای دفاع از میهن جانبازی کردند، به حساب سپاه پاسداران می‌گذارید؟! واقعیت این است که فرماندهان سپاه که عمدتا از میان هواداران تندرو و افراطی خمینی و لات‌ها و چاقوکشان بودند، با طولانی شدن جنگ با عراق کم کم همه‌ی موقعیت‌های کلیدی را از آن خود کردند و بعدا خودشان را قهرمان مقاومت در برابر تجاوز عراق جا زدند! امروز هم با برخورداری از همان موقعیت‌ها همه‌ی شریان‌های سیاسی و اقتصادی کشور را به دست دارند و هیچکس بدون اجازه‌ی آنها حق نوشیدن آب را هم ندارد! نیروهای سپاه و بسیج پس از پایان جنگ، هیچ کاری جز سرکوب خواسته‌های مردم نداشته‌اند. سرکوب خونین جنبش دانشجویی در ۱۵ سال پیش و جنبش اعتراضی پس از انتخابات سال ۸۸ نمونه‌های روشن آن هستند. سپاه پاسداران در دو دهه گذشته با ماجراجویی‌های خود در لبنان و عراق و سوریه یکی از فاکتورهای مهم ایجاد ناآرامی و بی ثباتی در منطقه و دامن زدن به دعوای سنی و شیعه بوده و کشور ما را در معرض توفان‌های سهمگین قرار داده است. آدمکشان سپاه پاسداران تا کنون در خارج از مرزهای ایران صدها تن از آزادیخواهان ایران را ترور کرده‌اند. مطمئن باشید که اگر مردم ایران همت نکنند و این رژیم نکبتی را به گورستان تاریخ نسپارند، همین ماجراجویی‌های سپاه روزی باعث خواهد شد که موجودیت کل کشور ما در خطر قرار گیرد و خطر تجزیه آن را تهدید کند. برآمد داعش در عراق و سوریه تازه آغاز این روند فاجعه‌بار است و بومرانگی که توسط سپاه پاسداران در منطقه پرتاب شده دارد با شتاب و ضرب فراوان به سمت ایران بازمی‌گردد! شما هم زیاد دلخوش نباشید که الان در «امنیتی» که سپاه و بسیج برایتان فراهم کرده‌اند، به راحتی می‌توانید مسابقات جام جهانی را نگاه کنید و از آن لذت ببرید و فرضا داعش به جوانان موصل این اجازه را نداده است! یک ضرب‌المثل عامیانه ولی شیرین پارسی می‌گوید: اگر نشاشیدی، شب دراز است!

      حذف
    2. من نمیدانم که منظور شما از اینکه میفرمایید بدون وجود اراذل و اوباش سپاه و بسیج, وضعیت ما از عراق و سوریه بدتر بود چیست؟ مسئول تمامی این بلاها, فقط و فقط رژیم و تروریستهای حامی ان, موسوم به سپاه پاسداران و بسیجیها هستند. رژیم با سیاست "صدور ترور", که نامش را "صدور انقلاب" گذاشته در عمل مشغول صدور بحرانهای درونی به خارج از کشور بوده است تا بتواند به سیاست "سرکوب مردم" و غارت اموال عمومی در داخل میهن بپردازد.

      ١- جنگ عراق با ایران با تحریکات خمینی و تجاوز صدام حسین شروع شد. این جنگ در همان سال ٦١ و پس از فتح خرمشهر به پیروزی رسید و عراق نه تنها از خاک ایران عقب نشینی و تقاضای آتش بس کرد,بلکه عربستان سعودی, متحد ان کشور هم, قول پرداخت خسارات جنگی ایران را داد. منتهی خمینی به علت نیاز رژیمش به بحران, جنگ را با شعار "فتح قدس از طریق کربلا" ادامه داد و با دست اندازی به خاک عراق پای قدرتهای بزرگ را هم در خلیج فارس و منطقه باز نمود. دست آخر هم در شرایط شکست کامل از عراق, انهم وقتی که ٢٥٠٠ کیلومتر از خاک ایران در اشغال عراق بود, جام زهر را سرکشید.

      ٢- حمله دوم آمریکا به عراق در زمان جرج بوش پسر, تنها با کمک اطلاعات گمراه کننده و غلطی میسر شد که اپوزیسیون دست نشانده ایران در عراق, از قبیل آقای چلبی, از توان نظامی عراق به افکار عمومی آمریکا ارائه نمودند. این اطلاعات اغراق آمیز از توان نظامی عراق, توان ارتش عراق را بسیار بالاتر از آنچه بود به افکار عمومی آمریکا ارائه مینمود و در نهایت افکار عمومی آمریکاییان را قانع نود که صدام حسین خطری بزرگ برای آمریکاست که باید برای نابودی ان, سریعا وارد جنگ شد.
      البته دیگر لازم نیست که وقایع پس از سرنگونی صدام را برایتان عنوان کنم بالاخص مطالب مربوط به حمایت همه جانبه ایران از تروریستهای شیعه و پشتیبانی اش از نوکر دست نشانده اش در عراق "نوری المالکی" که تا همین امروز و علیرغم سرکوب سنی ها توسط این دولت, ادامه دارد. دولت نوری المالکی و اربابان تهران نشینش براستی مسئول تمامی جنایات و فجایعی هستند که تا امروز بر عراق رفته است, از جمله پیدایش گروه داعش.
      افغانستان هم کمابیش وضعیت مشابهی را از بابت دخالت رژیم ایران در ان,از گروه های تروریستی تجربه نموده است.

      ٣- جنگ و کشتار در سوریه هم تا همین امروز و با دست حمایتی سپاه پاسداران و مزدوران تروریست حزب اللهی ادامه یافته است و بدون حمایت این جنایتکاران هرگز بشار اسد نمیتوانست تا امروز دوام بیاورد و باید تاکنون با اینهمه رشادت و دلاوری سوریها تا امروز سرنگون شده بود.

      بنابر این بر خلاف نظر شما, اتفاقا همین جنایتکاران سپاهی و بسیجی مسبب تمامی این بدبختی هایی هستند که نه تنها در کشورمان بلکه برتمامی منطقه ما رفته است.

      حذف
  6. سلام بر میرور جون درود بر شهاب خان
    هیپاتیا

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نمی‌دانم شما واقعا هیپاتیا هستید یا دارید از نام او سوء استفاده می‌کنید؟ در هر صورت من هم متقابلا به شما درود می‌فرستم.

      حذف
    2. هیپاتیای گردن شکسته پس من چی!! منو فراموش کردی تخم جن!! مگه دستم بهت نرسه

      ( ب )

      حذف
  7. شهاب عزیز سپاس بابت این مطلب بسیار روشنگرایانه شما ، راستش حیف از این تحلیل که فقط در اینجا و در بالاترین لینک شده و ای کاش که دوستان در رسانه های دیداری و شنیداری بر روی این مطلب مانور میدادند و این مطلب شما را برای همه ملت بازگو میکردند ... متاسفانه همینطور که به خوبی شما نوشتید عده ای به غلت میخواهند در حمله داعش به عراق برای سپاه نقشی را بسازند که آنها را به سان بابک خرمدین و آرش کمانگیر جلوه دهند در صورتی که همه ما میدانیم که از قدیم گفتن سگ سیاه و سفید ندارد و هر دو برای صاحبانشان دم تکان میدهند و برای صاحبانشان شکار میکنند
    از نظر من نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای داعش هر دو دو روی یک روی سکه هستند و هر دو تحت لوای ایدئولوژی خدمت میکنند و کاری در جهت خدمت به مردمان روی زمین ندارند در پشت هر کدام از این نیروها آیت الله های مذهبی قرار دارند و به اینها دستور میدهند

    با سپاس از مطلب بسیار خوبت
    ( ب )

    پاسخحذف
  8. شهاب عزیز راستی یک سوال هم از شما داشتم که مربوط به این مطلب نمی باشد راستش چند وقت پیش از برنامه نهاد مردمی صدای شما را شنیدم و بسیاراز شنیدن صدای شما لذت بردم هرچند که من در آخرین لحظات برنامه ، پاسخ های شما را شنیدم اما بهر حال باعث شادی و افتخار بنده بود.
    چند وقت پیش هم برای شما در همین رابطه یک کامنت گذاشتم اما میرور گرامی تشخیص داده بود کامنت من پنهان بماند
    بهر حال اگر امکان دارد در همین رابطه توضیح دهید یا ویدئوی این برنامه را در همین جا ارسال کنید تا همه ما به کل سوال و جواب های شما در برنامه نهاد مردمی پی ببریم ... اگر هم دوست ندارید میتوانید از میرور خواهش کنید تا این سوال پنهان بماند
    با سپاس از دوست عزیز شهاب گرامی

    ( ب )

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بهداد گرامی با درود،
      ممنون از لطف شما. حدس زدم که یادداشت به نام هیپاتیا هم می‌تواند کار شما باشد! ولی از آن گذشته خنده‌دار است که شما ادعا می‌کنید صدای مرا شنیده‌اید آن هم از «نهاد مردمی»!! مگر شما صدای مرا تا به حال شنیده‌اید و می‌شناسید که چنین تشخیصی داده‌اید؟ من اصلا نمی‌دانم «نهاد مردمی» چیست یا کیست! البته شاید هم کسی هم‌نام من در آن «نهاد» پیدا شده یا کسی خودش را با این نام معرفی کرده است. در هر صورت من نبودم دوست عزیز. همینجا خدمت شما عرض می‌کنم که جز در وبلاگ «آزادنامه» ـ آن هم گاهی به صورت نوشتن یادداشتی ـ در هیچ جا فعالیتی ندارم، عضو و طرفدار هیچ فرقه و دسته‌ای هم نیستم و زیر علم و کتل هیچ سازمان و تشکیلاتی هم سینه نمی‌زنم. اشتباه برداشت کرده‌اید، یا اشتباه به عرضتان رسانده‌اند، یا شاید هم خواسته‌اند از طریق شما آب را گل‌آلود کنند (که البته امیدوارم اینطور نباشد)!
      شاد باشید

      حذف
    2. سپاس شهاب گرامی از پاسخی که دادید راستش ایشان هم در برنامه نهاد مردمی به اسم و فامیل ( شهاب شباهنگ ) بود و من فکر کردم شاید شما دوست عزیز باشید براستی چقدر دنیای عجیبی داریم و چقدر اسامی و نامهای واقعی و مستعار میتواند باعث سوء تفاهمات عجیب گردد البته کمی هم مشکوک شده بودم اما از آنجایی که فائزه گرامی چندین بار در این برنامه ویدئوهایش پخش شده بود حدس زدم شاید این آقای ( شهاب شباهنگ ) هم همان دوست دوران آزدگیمان باشد .... بهر حال سپاس از پاسخی که دادید

      ( ب )

      حذف
  9. جالب بود ولی‌ به نظر شما گوش شنوایی هم پیدا می‌شه؟من که چشم آب نمیخوره کسی‌ گوشش به این حرفا بدهکار باشه چون متأسفانه مردم ایران هنوز همون مردم ۳۵سال پیش هستند همون مردمی که با یه غوره سردی و با یه کشمش گرمیشون می‌کنه همون مردم بی‌ سواد(سواد سیاسی) فراموش کار پر مدعا و زیادگو و ظاهر بین سطحی نگر سابق که به سبب وجود اینترنت و ماهواره فقط ظاهرشون عوض شده که اون هم به سبب وجود اینترنت و ماهواره هست یعنی‌ اینترنت و ماهواره و فضای سایبری برای این جماعت فقط وسیله ای‌ هست برای چت و سرگرمی و وبگردی و مدّ و فشن و کلاه برداری و مسائل اینچنینی دریغ از یه سر سوزن مطالعه و استفاده بهینه از این امکانات! انگار که همه چیز در این مملکت خوب و بی‌ عیب و ناقص هست فقط مونده که آرایش کنیم و تیپ بزنیم و از آزادی و عشق و حال یواشکیمون تند و تند عکس بگیریم بذاریم تو اینستاگرام و فیس‌بوک تا خدای نکرده از کشور همسایه عقب نمونیم یا دوست خارجیمون فکر نکنه از لحاظ ظاهری ایران شبیه افغانستان و پاکستان هست چون دلیلی‌ نداره اگر خفقان و سرکوب و محدودیتی هم هست خودمون هم همراه با مدیا و رسانه‌های آزاد همه‌‌جا جار بزنیم که ما اینقدر بدبختیم که حتا اجازه انتخاب نوع لباس و پوشش خود رو نداریم!فقط ظاهر و ظاهر بینی‌ و سطحی نگری و توجه نکردن به عمق مسائل و از همه مهمتر فراموشی تو پست و خون ما هست انگار که نه انگار همین ۴-۵سال پیش سپاهیان و بسیجی‌‌های لباس شخصی‌ وسط خیابون مردم رو با اسلحه و باتوم و پرت کردن از بالای پًل و ساختمون به اون طرز وحشیانه سرکوب میکردن همه یادشون رفت و با ۲تا ویدئو تو یوتیوب که اون هم معلوم نیست کی‌ هستن و مال کی‌ هست همه چه ایرانیان داخل چه ایرانیان خارج نشین برا قسم سلیمانی کفّ و سوت میزنن!بابا ما مشکل داریم به خدا حالا مشکل ژنتیکی‌ یا فرهنگی‌ یا محیطی‌ یا هر چیز دیگه ما نرمال نیستیم حالا هر کی‌ می‌خواد خوشش بیاد یا نیاد فرهنگ سازی کردن در ایران کار حضرت فیل هست یه مثل ساده‌تر ۱۰-۱۵ ساله ماهواره آمده کمتر یا بیشتر ۷-۸سالی‌ هم هست که تو خونه‌ ۹۹% ایرانیها ماهواره وجود داره حتی اون بابائ که پول اجاره‌ خونه‌ نداره بده هنوز که هنوزه مردم یاد نگرفتن که وقتی‌ برنامه زنده پخش می‌شه موقع زنگ زدن صدای تلوزیونشون رو ببند‌ن!یا هنوز این و نفهمیدن که تبلیغات این شبکه‌ها ۹۹% کلاه برداری هست!این که دیگه به سانسور اینترنت و نداشتن مطالعه و این مسائل نداره معذرت می‌خوام نیاز به یه سر سوزن عقل و شعور و در و فهم داره که متاسفانه در ایران کالای نایابی هست!از قدیم میگن دوست میگه بهت گفتم دشمن میگه می‌خواستم بگم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با سپاس از توجه شما، مخاطب طبعا عامه‌ی مردم نیستند. هیچ جامعه‌ای تغییر نمی‌کند تا زمانی که «خواص» و به اصطلاح امروزی «نخبگان» آن خودشان را تغییر نداده‌ باشند و اراده نکرده باشند که این تغییرات را به درون جامعه منتقل و به نیروی معنوی و مادی تبدیل کنند. شاید بدبینی من هم نسبت به جامعه‌ی ایران و آینده‌ی آن کمتر از شما نباشد. ولی چاره چیست؟ نمی‌توان سرخورده و نومید در گوشه‌ای نشست و نظاره‌گر مبهوت زوال کامل کشور بود. به باور من، هر کس شخصا دچار بحران شده و به عمق انحطاط پی برده، نخستین گام ولو لرزان را در جهت کسب آگاهی برداشته است و حال موظف است به سهم خود تلاش کند، تا دست کم در شعاع فوق‌العاده محدود تاثیرگذاری خود، این بحران و انحطاط را بازنمایی و به انگیزه‌ای برای گسترش آگاهی تبدیل کند. اگر قرار است نهایتا همه با این کشتی غرق شویم و به زیر آب فرورویم، بگذارید دست کم در زمره‌ی کسانی باشیم که تقلایی کردند و دست و پایی زدند!

      حذف
  10. زنده باد این تیز بینی و ژرف نگری . کاش هزاران عمله اکره "حزب الله "و " اصلاح طا لبان " فدای
    یک تا ر موی این چنین هم میهننان والا تبار و از تخمه نیکو شوند. اگر در خانه " کس " است , همین یک
    حرف نه تنها " بس " است , بلکه زیاد هم هست .
    „Wer mit Ungeheuern kämpft, mag zusehn, dass er nicht dabei zum Ungeheuer wird. Und wenn du lange in einen Abgrund blickst, blickt der Abgrund auch in dich hinein.“
    Friedrich Nietzsche (Werk: Jenseits von Gut und Böse, Aph. 146)





    " در نبرد با هیولا ,مواظب باش به هیولا بدل نشوی. و وقتی توزمان زیادی به مغاک(ABYSS ) زل میزنی ,مغاک هم به تو خیره میشود."
    " فراسوی نیک و بد " از نیچه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر پرس ایرانر گرامی. خوشحالم که شما را اینجا می‌بینم. خوش آمدید و صفا آوردید.

      حذف
    2. شهاب گرامی :
      با درود و پوزش از دیر کرد پاسخ . فوتبال و تب ایران , تنها چیزی که باقی می مونه
      شرمندگی از دوستان . با وجود این همیشه نوشته های پر مغز و بجای شما و بیگ لاگ عزیز
      را خوانده و از آنها چیز یاد می گیرم.ولیکن پس از آن قضیه پرسش بر انگیز "آزادگی " و
      پاسخگو نبودن دست اندر کاران سایت و ضربه کاری تر پس از آن و راه اندازی
      سایت " میهن جوان " و دیرکرد در گشایش و باز در بی خبری و سرگردان نگهداشتن دوستداران
      بد جوری به اعتمادم لطمه خورد . و به قولی کاملا از دل و دماغ افتادم . اگر چه تمام تلاش ام
      این است , که پاسیو و سر خورده نشوم , ولیکن چون در حال حاضر محیط سالمی وجود ندارد , لاجرم
      فعالیت هایم را در بستر های دیگری جاری کرده ام . خاطره خوش اون گفتگو های آتشین و دوستانه
      و دلسوزانه مانند نقشی بر سنگ , در لوح ضمیرم حک شده است .
      پایدار و ماندنی باد دوستی های بی "نام و نشان " و بی " رنگ و ریا "
      با مهر بیکران و بزرگداشت
      persiraner

      حذف
    3. فرصت مناسبی دست داد که من هم در اینجا به persiraner عزیز و نازنین عرض ادبی‌ بکنم
      احساس تلخی‌ که شما از ماجرا‌های گذشته دارید گریبان ما را هم گرفته است و به همین دلیل به این خانه کوچک قناعت کرده ایم و هر از چندگاهی که خبری کوچک از شما می‌‌گیریم باعث شعف و شادی ما می‌‌شود، اینجا را منزل خود بدانید و ما را از نوشته‌های خوبتان محروم نکنید، با آرزوی تندرستی و شادی

      حذف
    4. MIRROR عزیز :
      با درود و آرزوی تندرستی .از اظهار لطف تان بی اندازه شادمان و سپاسگزارم . از اینکه با گشاده دستی
      و بدون چشمداشت سفره ای پهن کرده اید , تا دوستان دسترنج خود را به قولی تنها تنها نخورده و با دیگران
      همسفره شوند , شایان بسی دست مریزاد گفتن و گرامیداشت است . امیدوارم که برقرار باشید , تا این آب باریکه
      هم قطع نشود.
      و اما در مورد مطلب نوشتن :
      یکم آنکه نخستین شرط برای نوشتن ,داشتن سر نخ و یا همان ایده است . بنده بیمقدار آن زمانها این
      نکته ها ,سر نخ ها و ایده ها را در کشاکش گفتگو ها و برخورد اندیشه های گوناگون گرفته و پس از
      بافتن و پرداختن کی-بوردی میکردم . پاره ای از اوقات گل میکرد , وپاره ای دیگر چندان چنگی به دل نمی زد.
      ولیکن اکنون دیگر کمتر دست میدهد , تا برای نوشتن وسوسه شوم .
      و دودیگر آنکه , با فید -بکی که از دوستان میگرفتم , هم شوق و انگیزه نوشتن در من زنده میشد و هم اینکه
      با تصحیح کمبود ها و نارسایی ها , تلاش میکردم کیفیت نوشته ها را بالا ببرم .
      با وجود این سعی میکنم , در آینده ای نزدیک مطلبی در خور و شان دوستان فراهم آورم .
      تا یادم نرفته از اینکه منت گذاشته و نام وبلاگ من ناچیز را هم در فهرست قرار داده اید, بیش از اندازه
      سپاسگزار بوده و موجب دلگرمی ام می باشد.
      تا ساعاتی دیگر من هم در کنار شما و همه ایران دوستان , با تب و لرز , اشک شوق و غریو شادی
      به دیدن رزمندگان سرافرازی ایران وایرانی در زمینه ورزش همراه خواهم بود .
      سری پر شور از مهر ایران و قلبی تپنده برای همه " آزادگان " آرزومندم .

      حذف