۱۳۹۳/۱۱/۰۹

روح سعید امامی در کالبد ماموران امنیتی آرژانتین

ماجرای «آمیا» در آرژانتین در این میان به داستان یک فیلم تمام عیار سیاسی ـ جنایی هالیوود شبیه شده است. جسد آلبرتو نیسمن، دادستان ویژه‌ای که مسئول رسیدگی به پرونده‌ی حمله‌ی انتحاری سال ۱۹۹۴ به مرکز همیاری یهودیان در بوئنوس‌آیرس بود و اسناد و مدارک زیادی در رابطه با نقش رژیم جمهوری اسلامی و گماشتگان منطقه‌ای آن یعنی حزب‌الله لبنان در این ماجرا گردآوری کرده بود، در میان ناباوری همگان درست یک روز پیش از حضور وی در پارلمان آرژانتین برای ادای توضیحات درباره‌ی ادعانامه‌اش، در وان حمام آپارتمان‌اش و در حالی که گلوله‌ای به سرش شلیک شده بود، پیدا شد.

پلیس آرژانتین در نخستین موضعگیری خود درباره‌ی این حادثه اعلام کرد که نیسمن خودکشی کرده است. ولی با افزایش تردیدهای داخلی و خارجی نسبت به چنین اظهارنظری و نیز اعتراض مردم آرژانتین، مقامات دولتی این کشور رویه‌ی خود را تغییر دادند و سناریوهای دیگری از جمله «واداشتن او به خودکشی» را نیز مطرح ساختند. سرانجام کار به جایی رسید که کریستینا فرناندز د کیرشنر رئیس‌جمهوری آرژانتین در پیامی گفت که به باور او نیسمن خودکشی نکرده است. وی برای جلوگیری از زیان‌های بیشتر ناشی از این رسوایی و برای فرار به جلو مدعی شد که «عده‌ای با این توطئه خواسته‌اند به دولت آرژانتین لطمه بزنند»!

در پی آن، مقامات بلندپایه دولتی نیز تصریح کردند که ممکن است «ماموران خودسر اطلاعاتی» آرژانتین که با موضوع پرونده‌ی آمیا در رابطه بوده‌اند در مرگ نیسمن نقش داشته باشند. و سرانجام رئیس‌جمهوری آرژانتین اعلام کرد که قصد دارد سازمان امنیت این کشور را منحل کند و تشکیلات امنیتی تازه‌ای درست کند که مستقیما زیر نظر رئیس‌جمهوری باشد.

گفتنی است که آلبرتو نیسمن در جریان تحقیقات دراز مدت خود از جمله به این نتیجه رسیده بود که دولت کریستینا فرناندز د کیرشنر، در نتیجه‌ی زدوبندهای تجاری پشت‌پرده با رژیم جمهوری اسلامی ایران، شدیدا در پرونده‌ی «آمیا» کارشکنی می‌کند و در تلاش‌ است تا موضوع دخالت جمهوری اسلامی در این بمب‌گذاری افشا نشود.

۱۳۹۳/۱۱/۰۳

رنجش‌های بزرگ و تاریک‌اندیشی‌های‌ پایدار



زیگموند فروید بر این باور بود که پیشرفت دانش و دستیابی به آگاهی‌های تازه در عصر جدید، ذهن انسان مدرن را با چند مشکل بنیادین درگیر و نهایتا دریافت او از خویشتن را که بر «خودشیفتگی ساده‌لوحانه» استوار بود، دگرگون ساخته است. 

فروید از سه نقطه‌‌ی عطفی در دانش‌های مدرن سخن می‌گوید که به این «خودشیفتگی ساده‌لوحانه» ضرباتی کاری وارد کردند، به گونه‌ای که به «رنجش‌خاطر» یا «دل‌آزردگی»‌ آدمی انجامیدند. وی در همین پیوند از سه رنجش بزرگ «کیهان‌شناختی»، «زیست‌شناختی» و «روان‌شناختی» یاد می‌کند که می‌توان آنها را رنجش‌های «کوپرنیکی»، «داروینی» و «فرویدی» نیز نامید. 

به باور وی، آدمی با گسترش آگاهی‌های خود در پهنه‌ی کیهان‌شناسی فهمید که کره زمین به عنوان جایگاه و خانه‌ی او دیگر مرکز کائنات نیست، بلکه تنها سیاره‌ی بسیار کوچکی در یک منظومه‌ی خورشیدی است که میلیاردها همانند آن وجود دارد. در این گستره‌ی ناکرانمند، همه جا مرکز است و هیچ جا مرکز نیست. این نخستین رنجش انسان مدرن بود که تا آن هنگام می‌پنداشت به منزلگاه او در گیتی جایگاهی کانونی اختصاص داده شده است و همه چیز بر گرد زمین می‌چرخد.

دومین رنجش انسان مدرن از گسترش شناخت در پهنه‌ی دانش زیست‌شناسی بود. آدمی فهمید که بر خلاف تصور کودکانه‌ی اولیه‌ی خود و القائات «کتب آسمانی»، به هیچ عنوان «قرینه‌ی خداوند» یا «اشرف مخلوقات» نیست، بلکه نتیجه‌ی روند فرگشت است و از جانوران پست‌تر پدید آمده و نه تنها به جهان جانوران تعلق دارد، بلکه هنوز خصوصیات حیوانی زیادی را در خود حفظ کرده است. 

۱۳۹۳/۱۰/۱۷

اسلام در عصر پست‌مدرن؛ تسبیح دیجیتالی، وضوگیر اتوماتیک، مرده‌شور مکانیزه!

«سنگ‌قبر قرآن‌خوان» یکی از تازه‌ترین کالاهای ساخت چین است که برای رفع نیازهای «ملت مسلمان» به ایران صادر می‌شود. این کالای چینی دستگاه کوچکی برای متصل کردن به سنگ‌قبر است و در طول روز از نور خورشید شارژ می‌شود و شب‌ها برای مردگان خفته در گور قرآن‌ می‌خواند!

با اینکه چینی‌ها نسبت به غربی‌ها چند سده تاخیر داشته‌اند، ولی روح نظام اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد را به خوبی درک کرده و تشخیص داده‌اند که تولید انبوه کالا و صدور آن به دیگر کشورها، یکی از منابع اصلی درآمد و از ارکان مهم تقویت بنیه‌ی اقتصاد ملی است. از این‌رو چینی‌ها امروزه به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان انواع و اقسام کالاهای کوچک و بزرگ تبدیل شده‌اند و این کالا‌ها را حتی برپایه‌ی نیازهای ویژه‌ی کشورهای گوناگون تولید و صادر می‌کنند و از این گذرگاه هر سال میلیاردها دلار سود به جیب می‌زنند.

یکی از مناطقی که چینی‌ها در سال‌های گذشته به آن توجه خاصی پیدا کرده‌اند، خاورمیانه است. این منطقه دو ویژگی بزرگ دارد: نخست اینکه منطقه‌ای است ثروتمند با ذخایر طبیعی فراوان و جمعیتی نسبتا جوان و تشنه‌ی مصرف؛ و دوم اینکه بدون استثنا در همه‌ی کشورهای آن رژیم‌های دزد و فاسد و جنایتکاری بر سر کارند که خود از بزرگ‌ترین موانع رشد و شکوفایی جامعه هستند و جز سرکوب مردم و چپاول ثروت‌های ملی «هنری» ندارند. اقتصاد این کشورها به‌رغم برخورداری از منابع انسانی و طبیعی نیرومند، عمدتا تک‌محصولی و بر پایه‌ی صادرات نفت و گاز استوار است. چیزی که در این کشورها معنا ندارد آفرینندگی و پیشرفت علمی و تولید کالاهای مدرن صنعتی و تکنولوژی قابل رقابت در عرصه‌ی بازارهای جهانی است. در یک کلام می‌توان گفت که این کشورها از نظر سازندگی و تولید بسیار ناتوان و از نظر مصرف و ریخت‌وپاش به غایت وابسته و آلوده هستند و اگر بخواهیم وضعیت آن‌ها را از زبان یکی از مسئولان رژیم حاکم بر کشور خودمان، یعنی رئیس اتاق بازرگانی جمهوری اسلامی توصیف کنیم، باید بگوییم که در صادرات و مبادلات جهانی «هیچ عددی» نیستند. (این اعتراف یکی از مسئولان نظامی است که در دهه‌های گذشته همه‌ی استعدادها و توان فکری داشته و نداشته‌ی «فن‌آوران و نخبگان» خود را همراه با صرف صدها میلیارد دلار از ثروت‌ ملی، معطوف به تولید بمب‌اتمی و «موشک‌سازی و پهپادبازی» کرده تا به‌زعم خود این نظام را ابدی کند. با این همه شاید مسئولان این نظام بهتر از هر کس بدانند که اگر روزی قرار بر رویارویی نظامی با قدرت‌های بیگانه‌ای باشد که آنان از صبح تا شام برایشان خط و نشان می‌کشند و ونابودی‌شان را وعده می‌دهند، جمهوری اسلامی بیش از چند هفته تاب مقاومت نخواهد داشت)!