سادهاندیشی
است اگر فکر کنیم افشا و پخش بسیاری از اخبار درونی و محرمانه رژیم
اسلامی، توسط مخالفانش انجام میگیرد. اطلاعاتی که مردم نباید بدانند
وبرای دانستن آنها نامحرم هستند، به سهولت به بیرون درز پیدا نمیکنند؛
زیرا افشای آنها میتواند در بدنه نظام شکافهای ترمیمناپذیر ایجاد کند.
مافیای
حاکم اختاپوسوار چنان بر جان و مال مردم چنگ انداخته که نیروهای پراکنده
اپوزیسیون با عملکرد ضعیفشان هرگز قادر به مقابله با دستدرازیهای آن
نیستند. اما گاهی پیش میآید که جنگ قدرت میان جناحهای حکومتی بالا
میگیرد و زمان تسویه حسابهای درونی فرامیرسد. آن وقت است که این یا آن
جناح میکوشد با ایجاد روزنهای کوچک در مخزن اسرار رقیب و فاشگویی
کثافتکاریهای آن، پته طرف مقابل را روی آب بریزد. باقی کار را هم به دست
اپوزیسیون میسپارد، تا هم مدتی آن را سرگرم کرده باشد و هم به مقصود خود
رسیده باشد.
سردمداران
مافیای آخوندی و سپاه به خوبی بر این مسئله واقف هستند که نباید ردّ
پایی از کثافتکاریها و دزدیهای خود بر جای گذارند و به همین منظور
اشخاصی معتمد و گمنام و بویژه طماع و مالپرست را به خود جذب میکنند،
تا از آنان به عنوان واسطه استفاده و ثروتهای غارتشده را به نام آنها
جابجا کنند. اگر هم روزی روزگاری گند کارشان در آمد، این افراد را مانند
پیاده شطرنج قربانی میکنند تا از خود مدرکی برجای نگذاشته باشند. امثال
زنجانیها، ضراب ها، جزایریها و خاوریها چنین واسطههای دستآموزی
هستند.
اما
آنچه باعث میشود گاهی نام یکی از این واسطهها لو برود و از پرده بیرون
افتد و بخشی از دزدیها و چپاولها به صورت غیرمستقیم افشا شود، به همان
تسویه حسابهای درون گروهی برمیگردد. فقط کافیست که در منازعهای جنجالی،
نام شخصی که تا روز قبل از آن برای همه ناآشنا و گمنام بود از گوشهای
بیرون بزند. همین افشاگری ساده و کوچک برای ضربه زدن به رقیب کافیست.
باقی کار را رسانهها و اپوزیسیون انجام میدهند!
مهرههای
پرورشیافته در این نظام مافیایی مانند زنجانی و ضراب و دیگران در
اطراف دم کلفتان این رژیم فراوان وجود دارند که به فراخور حال و روز و
میزان آلودگیشان به همان اندازه حسابهایشان سنگین یا سبک است و آنجا که
لازم باشد به آسانی قربانی میشوند تا اربابان و کارفرمایان آنان در امان
بمانند.
قرار
نبود ماجرای ۱۸ میلیارد دلار پول نقد و طلاهای همراه آن در ترکیه به آسانی
لو برود، ولی لو رفت و آن سرمایه هنگفت ناپدید شد! در پی آن، ماجرای
رشوهگیری و فساد گسترده در میان سیاستمداران دولت رجب طیب اردوغان افشا
شد و جای پای ضراب و زنجانی نیز در لابلای آنها نمایان گشت. رسانههای
بینالمللی از تلاش محافل قدرت در جمهوری اسلامی برای نفوذ در دولت اردوغان
جهت تاثیرگذاری بر دولتمردان آن کشور خبر دادند. متعاقب آن سفر رجب طیب
اردوغان به
تهران انجام گرفت. هماهنگ کردن تلاشها برای سرپوش گذاشتن بر رسواییهای
اخیر و روشن کردن تکلیفِ پولهای سرگردان را میتوان از اهداف اصلی این سفر
ارزیابی کرد.
افزون
بر آن، رژیم جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که بشار اسد در حال تبدیل
شدن به مهرهای سوخته است و باید در منطقه به دنبال متحدان تازهای گشت.
بستن قراردادهای متعدد و نشان دادن در باغ سبز به ترکیه، تلاش جمهوری
اسلامی برای نزدیک شدن به دولت اسلامگرای رجب طیب اردوغان را نشان میدهد.
منتها باید دید آنچه رژیم اسلامی از اردوغان انتظار دارد و به آن دل بسته
است، آیا اصولا عملی است یا نه؟ آیا رجب طیب اردوغان به آن درجهای از
حماقت رسیده است که با
نزدیک شدن به نظامِ بدنام ملایان در ایران، روزگار سیاه کنونیاش را از
این هم سیاهتر کند؟