۱۳۹۲/۱۱/۲۱

در نکوهش چاکرمنشی و چکمه‌لیسی


چاکرمنشی یکی از پدیده‌های گسترده در جوامع بسته است. ستون‌های همه‌ی نظام‌های جبار و مستبد بر شانه‌های فرمانبران نوکرمآب استوار است. این‌گونه نظام‌ها چکمه‌لیسی و چاپلوسی را می‌پرورند و پاداش می‌دهند. چاکرمنشی یعنی تحقیر آزادی.

نظام جمهوری اسلامی به دلیل سرشت مذهبی خود یکی از بدترین انواع نظام‌های سفله‌پرور است. در این نظام در نتیجه‌ی آمیزش قدرت سیاسی و مرجعیت دینی، صاحبان زور و مراجع اقتدار، رنگ «تقدس» به خودگرفته‌اند. جایی که بیم از قدرت قاهر این‌جهانی و ترس از «عقوبت آن‌جهانی» دست به دست هم دهند و در دل فرمانبران و بندگان رعب افکنند، موقعیت «خدایگان» بیش از پیش تحکیم و راه برای چاکرمنشان و کاسه‌لیسان گشوده می‌شود.

بیهوده نیست که ما امروزه در جامعه‌ی ایران همه‌جا با حقارت‌بارترین و شنیع‌ترین اشکال نوکرمآبی و چکمه‌لیسی روبرو هستیم؛ بویژه در نهادهای حکومتی، اما فراتر از آن در ادارات و محیط کار، در گردهمایی‌ها و مجامع هنری و فرهنگی، در کوچه و خیابان و مدرسه و حتی در دانشگاه‌ها و مراکز علمی؛ در یک کلام همه‌جا! هنگامی که صاحب‌منصبی بانفوذ وارد محلی می‌شود، نه تنها گله‌ای از خادمان بله‌قربان‌گو در پی او روان‌اند، بلکه بلافاصله فوجی از کاسه‌لیسان و فرصت‌طلبان او را دوره می‌کنند تا خود را خاکسار و فرش راه او کنند.

۱۳۹۲/۱۱/۱۶

فیسبوکستان

منت خداوند کلوب و پلاس و لاین و وایبر را که به فیسبوک اندرش موجب خرکیف شدن و اُوردوز کردنش مزید به گا رفتن درس و زندگی و مصداق خریت کردن. هر لایک که میگذاری مفرح دوست دیگر و چون دیسلایک میکنی خنک کننده اصل جیگر پس در هر لایک دو صفت موجود است و بر هر صفت پولیتیکها نهفته .
curb_facebook_addiction_large
یک شب تورق پیچ های فیسبوک میکردم و در احوالات ملت همیشه در صحنه تامل ، چو ناخن ها ی خویش با دندان مبارک می سفتم ( می سفتم :سمباده میزدم) حاتم بخشی نموده و لایک و شیر بسیار نمودم . لایکی از سر منت و لایک دیگر از سر جبران کردن محبت پیشین ، لایکی شبیه گلریزان لوتی های قدیم نشانه مشتی بودن و لایکی بسان چشمک زدن های ادوار بی موبایلی نشانه مخ زدن و اهل حال بودن .
الغرض در پیچ گردی شبانه به حجره یکی از اپوزیسیون سیاسی داخل همی شدم بزدل بودن سرشت خویش را فراموش کرده و چون شیر ژیان جولان دادم و رجز خوان هر چه لایقش بود در کامنتها نثارش همی کردم.
آنگاه  درد لایکو فیلیای مزمن عود نمودندی و به پس کله ام تیر کشیدندی پس استاتوسی در مذمت رابطه اوضاع مملکت و افکار دگم و واپس گرای مردم سرزمینم از خود در نمودم ، چون لایک خورش زیاد شد از اعماق روده های بزرگم احساس روشنفکری نمودم و بسی حال نمودم که حکیمی فرمود :
قدر لایک کسی داند که از بی لایکی عکس پروفایل خویش جلوی آشنایان ضایع شود .
facebook-addiction
روشنفکری را حکایت کنند که شبی چند کمپین حمایت از این و آن براه انداخت و تا سحر صدها کامنت و پست بکرد . صاحبدلی شنید و گفت: اگر خود ارضائی بکردی و بخفتی، بسیار از این فاضل‌تر بودی.
اندرون از دک و پُز خالی دار
تا در و نور معرفت بینی
تهی از مغز و بیشعوری به علت آن
که پری از ادعا تا بینی
پدری اهل علم و فضیلت پسر خویش را پرسید : اوقات عزیز چگونه می گذرد ؟ گفت :شبها لایک از کیسه خلیفه به دوستان میبخشم ، تا سحر با دانشمندان فاضله دیگر میچتم و تمام روز را گرفتار چک کردن نوتیفیکشن های خویش هستم ، حکیم را مکثی مَدید درگرفت و سپس بر خلف اصول تربیتی او را پاسخ بداد که :
خاک بر سرت کنن ای پسر
من چه امیدها داشته ام به سر
حیف پول و وقت و چشم و عمر گران
این چتو یادم بده بیخبر از مادر
عارف وارسته ادامه داد فرزند تهی مغزم ! خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطف بی وقت، هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند. گویند فرزند انگشت تعجب در دهان گرفت و از بدبختی خویش زار بگریست .
??????????????????????????????????????????????????????????????????
راویان خبر نقل کنند ادمین پیچ یکصد هزار نفره ای که کتابت های باطلش همه لایک باران میشد به دختر خوب روئی مسیج همی بداد که هیچ به یاد ما هستی و دختر پاسخ بگفت : نه ، غرور ادمین جِر خورد اما ره حقیقت نگرفت دختر را بلوک بکرد و باز چرت و پرت افزون بنگارید.
ای گرفتار توهم دانائی و شهرت
ای همه فکر و اندیشه تو از ماتحت
کل نوتیفیکیشن و فرندهای الکی تو
کهتر از قرص نان یک رعیتغم فرزند و نان و جامه و قوت
 
 نداری و مرده شور ببره اون فیسبوکت5812280790_4ba23f3b84_z-390x285
افلاطون را گفتند: از تو حکیمتر در جهان دیده ای؟ گفت: بلی، خسرو شکیبائیو حسین پناهی ، پرسیدند فیلسوفا این چه مهملی ست؟ ( مهمل:حرف باطل ،حرف بیخود ، چرت) آهی از درون کشید و بنالید که در چند سال حیات خویش افسوس مهلت کتابت و غور در منطق و فلسفه مستعجل گذشت (تند گذشت) اما واحیرتا که اینان به زندگانی پُخی نبودند ( پخ به ضمه پ یعنی مالی نبودند ، عدد و رقمی نبودند و هکذا ) و چون میت گشتند هر روز نظریات خفن از خود به درد مینمایند آنهم کیلو کیلو و فِرت و فِرت(تند ، سریع )
دلم میخواد به آکروپولیس برگردم
بازم به اون نصف دیگه جهان برگردم
برم بشینم کنار وافور و زغال
بیخیال درس و بحث اونهمه قیل و قال
( استاد که متوجه درگوشی های مریدان همی شد به خود آمده و وزن شعر را تغییر همی بداد )
چو به گور شدم ملت پارس جوگیر مرده پرست
ببافند قصه و شعر که فک همه از تعجب به در است.

۱۳۹۲/۱۱/۱۳

بابک زنجانی‌ها و دولت رجب طیب اردوغان



 ساده‌اندیشی‌ است اگر فکر کنیم افشا و پخش بسیاری از اخبار درونی و محرمانه رژیم اسلامی، توسط مخالفانش انجام می‌‌گیرد. اطلاعاتی که مردم نباید بدانند  وبرای دانستن آنها نامحرم هستند، به سهولت به بیرون درز پیدا نمی‌کنند؛ زیرا افشای آن‌ها می‌تواند در بدنه نظام  شکاف‌های ترمیم‌ناپذیر ایجاد کند.

مافیای حاکم اختاپوس‌وار چنان بر جان و مال مردم  چنگ انداخته که نیروهای پراکنده اپوزیسیون با عملکرد ضعیف‌شان هرگز قادر به مقابله با دست‌درازی‌های آن نیستند. اما  گاهی پیش می‌آید که جنگ قدرت میان جناح‌های حکومتی بالا می‌‌گیرد و زمان تسویه حساب‌های درونی‌ فرامی‌رسد. آن وقت است که این یا آن جناح می‌کوشد با ایجاد روزنه‌ای کوچک در مخزن اسرار رقیب و فاشگویی کثافت‌کاری‌های آن، پته طرف مقابل را روی آب بریزد. باقی‌ کار را هم به دست اپوزیسیون می‌‌سپارد، تا هم مدتی آن را سرگرم کرده باشد و هم به مقصود خود رسیده باشد.

سردمداران مافیای آخوندی و سپاه به خوبی‌ بر این مسئله واقف هستند که نباید ردّ پایی‌ از کثافت‌کاری‌ها و دزدی‌های خود‌ بر جای گذارند و به همین منظور اشخاصی‌ معتمد و گمنام و بویژه طماع و مال‌‌پرست را به خود جذب می‌‌کنند، تا از آنان به عنوان واسطه استفاده و ثروت‌های غارت‌شده را به نام آنها جابجا کنند. اگر هم روزی روزگاری گند کارشان در آمد، این افراد را مانند پیاده شطرنج قربانی می‌کنند تا از خود مدرکی‌ برجای نگذاشته باشند. امثال زنجانی‌ها، ضراب ها، جزایری‌ها و خاوری‌ها چنین واسطه‌های دست‌آموزی هستند.

اما آنچه باعث می‌شود گاهی‌ نام یکی‌ از این واسطه‌ها لو برود و از پرده بیرون افتد و بخشی‌ از دزدی‌ها و چپاول‌ها به صورت غیرمستقیم افشا شود، به همان تسویه حساب‌های درون گروهی برمی‌گردد. فقط کافی‌ست که در منازعه‌ای جنجالی، نام شخصی‌ که تا روز قبل از آن برای همه ناآشنا و گمنام بود از گوشه‌ای بیرون بزند. همین افشاگری ساده و کوچک برای ضربه زدن به رقیب کافی‌ست. باقی‌ کار را رسانه‌ها و اپوزیسیون انجام می‌‌دهند!

مهره‌های پرورش‌یافته در این نظام مافیایی مانند زنجانی‌ و ضراب و دیگران در اطراف دم کلفتان این رژیم  فراوان وجود دارند که به فراخور حال و روز و میزان آلودگی‌شان به همان اندازه حساب‌هایشان سنگین یا سبک است و آنجا که لازم باشد به آسانی قربانی می‌شوند تا اربابان و کارفرمایان آنان در امان بمانند.

قرار نبود ماجرای ۱۸ میلیارد دلار پول نقد و طلاهای همراه آن در ترکیه به آسانی لو برود، ولی‌ لو رفت و آن سرمایه هنگفت ناپدید شد! در پی‌ آن، ماجرای رشوه‌‌گیری و فساد گسترده در میان سیاستمداران دولت رجب طیب اردوغان افشا شد و جای پای ضراب و زنجانی نیز در لابلای آنها نمایان گشت. رسانه‌های بین‌المللی از تلاش محافل قدرت در جمهوری اسلامی برای نفوذ در دولت اردوغان جهت تاثیرگذاری بر دولتمردان آن کشور خبر دادند.  متعاقب آن سفر رجب طیب اردوغان به تهران انجام گرفت. هماهنگ کردن تلاش‌ها برای سرپوش گذاشتن بر رسوایی‌های اخیر و روشن کردن تکلیفِ پول‌های سرگردان را می‌توان از اهداف اصلی این سفر ارزیابی کرد.

افزون بر آن، رژیم جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که بشار اسد در حال تبدیل شدن به مهره‌ای سوخته است و باید در منطقه به دنبال متحدان تازه‌ای گشت. بستن قراردادهای متعدد و نشان دادن در باغ سبز به ترکیه، تلاش جمهوری اسلامی برای نزدیک شدن به دولت اسلامگرای رجب طیب اردوغان را نشان می‌دهد. منتها باید دید آنچه رژیم اسلامی از اردوغان انتظار دارد و به آن دل بسته است، آیا اصولا عملی است یا نه؟ آیا رجب طیب اردوغان به آن درجه‌ای از حماقت رسیده است که با نزدیک شدن به نظامِ  بدنام ملایان در ایران، روزگار سیاه کنونی‌اش را از این هم سیاه‌تر کند؟