همهی ما در یک فرهنگ شیعی بالیدهایم. زیستن در چنین فرهنگی، یعنی تنفس در فضایی آکنده از دروغ و دورنگی و ریاکاری استوار بر ارزشی سنتی به نام «تقیه». فرهنگ شیعی در وهلهی نخست یعنی یک حیات معنوی پرهیاهو ولی بیروح و بیحقیقت، متکی بر گذشتهای «عاشورایی» برای ساختن آیندهای «امامزمانی»! متولیان اصلی چنین فرهنگی، پیش از همه روحانیان شیعه هستند، یعنی کسانی که در چند صد سال گذشته در پناه سلاطین ـ و اکنون بدون آن ـ افسار روحی جامعه را در دست داشته و دارند. آنان هستند که کار سرپرستی و تیمار و بقول امروزیها «بهروز کردن» و بازتولید مستمر چنین فرهنگی را برعهده دارند. اما اگر جامعهی ما آمادهی پذیرش و پرورش چنین فرهنگی نمیبود، کار این «فرهنگسازان» هم چنین آسان نمیبود.
گفتنی است که فرهنگها برپایهی ارزشها ساخته میشوند. بنابراین روحانیان شیعه در وهلهی نخست مروج ارزشهایی معین و پاسدار یک «نظام ارزشی» هستند. آنان مراقباند که ارزشهای تازه، نظام ارزشی سنتی را تهدید نکنند و آن را به مخاطره نیندازند. از این روست که آنان به عنوان نگهبانان ارزشهای سنتی، در برابر ارزشهای نو میایستند و به نابودی آنها کمر میبندند.
درافتادن با ارزشهای نو اما به معنی مخالفت با ابزارهای مدرنی نیست که به آسانی میتوانند در خدمت تحکیم پایههای اسلام شیعی و حفظ ارزشهای آن باشند، بویژه اکنون که روحانیان شیعه در قدرتاند. نباید فراموش کرد که آخوند شیعه با کاربرد موشک و پهپاد و بمب اتمی و کامپیوتر و فنآوری مدرن نه تنها هیچ مشکلی ندارد، بلکه برای پایداری سیطرهی خود بر جامعه، از چنین ابزارهایی سود میبرد. آخوند شیعه صرفا با آن ارزشهایی مشکل دارد که تصور بشریت مدرن را از عالم و آدم دگرگون کردهاند؛ یعنی آن ارزشهایی که محترمانه به «خدا» یک صندلی در بیرون از جامعه تعارف کردهاند و انسان را به جایگاه قانونگذار برکشیدهاند تا فراتر از «قوانین الهی»، فرهنگی «انسانمحور» را جانشین فرهنگی «خدامحور» کند و بتواند جامعهای برپایهی یک قرارداد اجتماعی و استوار بر ارزشهایی مانند سکولاریسم، حقوق بشر، آزادی، تکثرگرایی و رواداری بسازد. آری، وحشت آخوند شیعه از چنین ارزشهایی است، چرا که نظام ارزشی و مآلا جایگاه ممتاز خویشتن را در هرم اجتماعی، با چنین ارزشهایی در خطر زوال میبیند.