اینکه چرا در یک زمان هزاران کامنتِ توهینآمیز در صفحه فیسبوک یک
فوتبالیستِ محبوب ردیف میشود، جای بحث و تامل فراوان دارد. بیتردید رژیم
اسلامی از نفرت مردمِ ایران نسبت به خودش آگاهی دارد و به تبع آن ضمن
اینکه از بیآبرو شدن ایرانیان در جهان هراسی به خود راه نمیدهد، خود نیز
در بدنام کردن ایران و ایرانی پیشتاز است و در هر فرصتی که بدست بیاورد با
کمک نوکرانش، اعم از ذوبشدگان و خودفروختگان و تجزیهطلبان برای خرابتر
کردن وجهه ایرانیان میکوشد. تنها چیزی که برای رژیم اهمیت دارد، حفظِ
ارکان این نظام است.
با خواندن تعدادی از کامنتهای موجود در فیسبوک "مسی" به راحتی میتوان متوجه شد که کامنتگذاران از چه قماشی هستند. اما اینکه چرا عدهای از ایرانیان در این بینزاکتی سهیم و شریک شدند، ریشه در جای دیگر دارد. ما ایرانیان انسانهای عجیبی هستیم. ظاهرا خوب حرف میزنیم و آمادهایم به دقت مسائل را تحلیل کنیم. هر کس که نداند در درونمان چه میگذرد، به سرعت تحت تاثیر قرار میگیرد و از هوش و دانایی ما انگشت به دهان میماند!
ولی در واقع دهانبین بودن و نداشتن استقلالِ فکری از خصوصیاتِ شاخص و برجسته بسیاری از ایرانیان است که به دلیل تربیت اشتباه و عقبماندگی فرهنگی بصورت اموری فطری در وجود بخش اعظمی از آنان ریشه دوانده است و اصلاح آن هم به آسانی میسر نیست.
نه معنی تعادل را میدانیم و نه با مفهومِ توازن آشنایی داریم. تا آنجا که بتوانیم از افراط گرایی و زیادهروی پیروی میکنیم. به سرعت تحت تاثیر قرار میگیریم و بدون اندکی اندیشیدن دنبالهروی میکنیم. اصولاً در مراجعه به خرد خود تنبل هستیم چون به راحتطلبی انس گرفتهایم و فوری عنان اختیار و تصمیمگیری را به دست دیگران میدهیم. نمونهاش را در همین حرکت اخیر یعنی حملات به "مسی" دیدیم.
جماعتی که به این موج نفرتانگیز پیوستند حتما با خود گفتهاند: چون صدها کامنت بر ضدّ یک فوتبالیست از طرف عدهای مشخص نگاشته شده است، پس ما هم باید همان را دنبال کنیم و ادامه بدهیم، بدون ذرهای درنگ و اندیشیدن که آیا اینکار صحیح بوده است یا خیر! صحبت از کری خواندن و حرفهای رایجِ ورزشی گذشته است. کار به توهینهای جنسی و زننده کشیده است، چیزی که در بین مردمان بسیاری از کشورها بیفرهنگی به حساب میآید و دور از شأن و شعور انسانی قلمداد میشود.
آیا ما که ادعای مبارزه با فرهنگِ دیوصفتی را داریم و در پی آن هستیم که به "فرهنگِ اصیل" خود بازگردیم، میتوانیم این اعمال را توجیه کنیم؟! حیرتآور است که به رغم این همه ادعا، همیشه در بزنگاههای مختلف امتحان خود را پس دادهایم و هرگز در پی درسآموزی از اشتباهات گذشته نبودهایم.
توقع پیشرفت تا زمانی که از اندیشه بهره نگیریم و به جایگاهِ انسانیت دست نیابیم، خیالی باطل و پوچ است. بدست آوردن معیار صحیح برای رفتاری شایسته از راه خردگرایی و انسانباوری میگذرد. متاسفانه بجای نزدیکتر شدن به این راه، در حال دور شدن از آن هستیم.
با خواندن تعدادی از کامنتهای موجود در فیسبوک "مسی" به راحتی میتوان متوجه شد که کامنتگذاران از چه قماشی هستند. اما اینکه چرا عدهای از ایرانیان در این بینزاکتی سهیم و شریک شدند، ریشه در جای دیگر دارد. ما ایرانیان انسانهای عجیبی هستیم. ظاهرا خوب حرف میزنیم و آمادهایم به دقت مسائل را تحلیل کنیم. هر کس که نداند در درونمان چه میگذرد، به سرعت تحت تاثیر قرار میگیرد و از هوش و دانایی ما انگشت به دهان میماند!
ولی در واقع دهانبین بودن و نداشتن استقلالِ فکری از خصوصیاتِ شاخص و برجسته بسیاری از ایرانیان است که به دلیل تربیت اشتباه و عقبماندگی فرهنگی بصورت اموری فطری در وجود بخش اعظمی از آنان ریشه دوانده است و اصلاح آن هم به آسانی میسر نیست.
نه معنی تعادل را میدانیم و نه با مفهومِ توازن آشنایی داریم. تا آنجا که بتوانیم از افراط گرایی و زیادهروی پیروی میکنیم. به سرعت تحت تاثیر قرار میگیریم و بدون اندکی اندیشیدن دنبالهروی میکنیم. اصولاً در مراجعه به خرد خود تنبل هستیم چون به راحتطلبی انس گرفتهایم و فوری عنان اختیار و تصمیمگیری را به دست دیگران میدهیم. نمونهاش را در همین حرکت اخیر یعنی حملات به "مسی" دیدیم.
جماعتی که به این موج نفرتانگیز پیوستند حتما با خود گفتهاند: چون صدها کامنت بر ضدّ یک فوتبالیست از طرف عدهای مشخص نگاشته شده است، پس ما هم باید همان را دنبال کنیم و ادامه بدهیم، بدون ذرهای درنگ و اندیشیدن که آیا اینکار صحیح بوده است یا خیر! صحبت از کری خواندن و حرفهای رایجِ ورزشی گذشته است. کار به توهینهای جنسی و زننده کشیده است، چیزی که در بین مردمان بسیاری از کشورها بیفرهنگی به حساب میآید و دور از شأن و شعور انسانی قلمداد میشود.
آیا ما که ادعای مبارزه با فرهنگِ دیوصفتی را داریم و در پی آن هستیم که به "فرهنگِ اصیل" خود بازگردیم، میتوانیم این اعمال را توجیه کنیم؟! حیرتآور است که به رغم این همه ادعا، همیشه در بزنگاههای مختلف امتحان خود را پس دادهایم و هرگز در پی درسآموزی از اشتباهات گذشته نبودهایم.
توقع پیشرفت تا زمانی که از اندیشه بهره نگیریم و به جایگاهِ انسانیت دست نیابیم، خیالی باطل و پوچ است. بدست آوردن معیار صحیح برای رفتاری شایسته از راه خردگرایی و انسانباوری میگذرد. متاسفانه بجای نزدیکتر شدن به این راه، در حال دور شدن از آن هستیم.
شک نکنید ما باید برگردیم به دوران پر از افتخار کوروش کبیر چرا که آریایی یعنی نجیب زاده و یک نجیب زاده هرگز فحش بلد نیست فحش دادن یک کار اهریمنی هست که متعلق به نژادهای پست می باشد مثلا همین نژادی که فعلا جمهوری اسلامی تربیت کرده و میخواهد آنرا به ارتش بیست میلیونی هم تبدیل کند زهی خیال باطل چرا که از قدیم گفتن هر کسی کو دور ماند اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
پاسخحذفپس ما باید با قدرت به نژاد اصیل خودمان یعنی نجیب زاده بودن برگردیم یعنی نژاد آریایی اصیل ...
عین الله باقرزاده
"بچه ها طراح این عکسها اولین چوب را خودش در ماتحت این رژیم فرو کرده و چقدر هم ماهرانه این چوب را در ماتحت رژیم فرو کرده است...پس زنده باد به این طراح...که یک چوب گنده ای را در ماتحت جمهوری اسلامی کرده است."
حذفالان اگه دوره کورش کبیر بود، خود کورش خان بخاطر بی ادبی، چوب گنده ای را تپانده بود آنجایی که نباید، بهداد خان باقر زاده!
متاسفانه فرهنگ فحاشی یک عادت نهادینه شده در جامعه ماست و این نهادینگی شدن آن از منازل و خانواده ها آغاز می گردد.پدر به مادر دشنام می گوید..مادر به بقال محل..پدر به فرزند ناسزا می گوید..فرزند به برادر و خواهر خود..و صد البته این تنش همچون کرم ریشه خواری که بتدریج بنیان اخلاقی و باور های نیک اجتماعی یک جامعه را سست می سازد بتدریج پایه های بقای فرهنگ اصیل را می خورد..معلم در مدرسه شاگرد را به باد فحش می گیرد..مجری برنامه تلویزیونی در یک کانال لوس آنجلسی بیننده را حیوان خطاب می کند..با کف بر دهان فریاد گونه فحاشی می کند..خطیب نماز جمعه با قیافه ای جلاد گونه و غضب آلود به دشمنان اسلام فحاشی می کند..رییس مجلس نیز رفتار مشابهی از خود نشان می دهد..اگر تریبیون رسمی و سیاسی یک کشور بر پایه تحقیر و تحمیق استوار باشد که دیگر نباید از کژدار های این چنین در شگفت باشیم.
پاسخحذففرهنگ دوسویه داشتن رسم اقوام بادیه نشین است..حد وسط ندارد.یا خوب اندیشم یا کج اندیش..یا مهمان پرست هستم یا دشمن کش.و این را خودم تشخیص می دهم..من خود قاضی و جلاد و حاکم هستم.نیازی به مشورت و راهنمایی ندارم..می دانم چه می کنم و هرچه می کنم صحیح است.مهم نیست دیگران چه می گویند و چه می خواهند.آیا در صحنه سیاسی کشور این رفتار برایتان آشنا نیست؟
اگر نیک عمل می کنم که همیشه به ساده و نادان بودن متهم می شوم.زرنگی و تیزهوشی در بدکارگی و درّندگی است..هرچه سفّاک تر محبوب تر..این میل پنهانی به پرستش رفتار دیکتاتورگونه، در عین فحاشی و نفرت از آن که یک میدان دو قطبی بوجود می آورد را براحتی می توان تفسیر نمود..فحاشی اسباب کار تیرگی است..عصای دست آن است..یک مدیر مدرسه با غضب و فحاشی ترسناک تر و مدیر تر و کارآمدتر بنظر می رسد تا فردی رئوف و ملایم..دیده اید شاگردان یک کلاس از ناظم مهربان تبعیت و حرف شنوی نمایند؟
یک نکته را آویزه گوش و ذهن خویش سازیم..وندالیسم یا تخریب ریشه در ناکامی و کاستی هایی دارد که انبانِ سالیان محرومیت فردی است.وقتی نمی توانیم چیزی بدست آوریم پس بهتر است نابودش سازیم..وقتی نمی توانیم تصویر خانم لیما را در مراسم قرعه کشی داشته باشیم (و یا خودش را!)بهترین کار تخریب اوست..حال می خواهد مجازی باشد یا حقیقی..دیده اید خطوط بدشکل رویه ماشین های تمیز و گاه گران قیمتی که با نوازش یک جسم برّنده و تیز برسطح آنها بوجود آمده است؟
و صد البته به زعم من نادان همه مواردی از این دست ریشه در فرهنگ پانزده قرن عرب بادیه نشینی دارد که بعدها با فرهنگ مغول صحرا نشین ترکیب ناهنجاری بوجود آورد که یکی از میوه های آن حمله به صفحات فیس بوک افراد مشهوری است که در عالم واقع امکان دسترسی به آنان نداریم..بخصوص وقتی بدانیم که تنها برای همان مدیریت برنامه قرعه کشی جام جهانی چند صد هزار دلار نیز دستمزد هم گرفته است.
البته می بینم برخی در تارنمای خود همچون یک مصلح اجتماعی به پندارشناسی این پدیده پرداخته اند و با جملات پرآب و تاب صفحات مجازی خود را رنگین ساخته اند..تعجب من وقتی گل می کند که با مروری بر سایر دست نوشته های همین صفحاتی که چون جناب حسینی( در برنامه اخلاق در خانواده ) عمل می کنند، می بینم چندان خود مقید به همان دست نوشت تفسیر گونه از نابهنجاری رخ داده نیستند.اینجاست که انگشت حیرت به دهان گرفته و از خود می پرسم آیا می خواستیم این چنین پایه های یک تمدن بزرگ را بسازیم؟(کسروی)
جناب کسروی عزیز، دیدگاه شما را در سایت بالاترین و زیر همین لینک قرار دادم
پاسخحذفاگر آن را برازنده تارنمای فوق و زیبنده مطلب خود یافتید جای بسی خوشحالی است.سپاس از نیک نظری و خوش فطری ذاتی نهادینه شده تان.
حذفالبته نگرانی اینجاست که بعدها گفته های این کم دان با جعل و تحریف تبدیل به احادیث متبرکه شود وبا روایت سینه به سینه سبب گردد تا شنونده اعصار بعد به کم عقلی نگارنده و گوینده آن احادیث بخندد!پس باید دست بکار شده و یک صحیفه از سخنانم جمع آوری کنم و روایات خود را به اهل کفر و ارتداد بسپارم تا مردان حدیث اسلام آن را به تباهی دچار نسازند!(کسروی)
البته این مسئله پاسخ چندان پیچیده ای ندارد. کافی است به دور و ور خود و رفتار مردم اطراف خود نگاهی بیندازیم که به طبیعی بودن این رفتارها پی ببریم. نمونه جدید می خواهید؟ به تصویری از بخش هرزنامه های وبلاگ این حقیر نگاهی بیندازید تا بدانید شخصی با استفاده از شناسه من و آینه گرامی، مشغول چه کثافتکاری است. تصور می کنید توهین کنندگان و اراذل مجازی، از زیر بته سبز می شوند؟
پاسخحذفhttp://i.imgur.com/MnweloC.jpg
یا
http://upload7.ir/images/97749688214724567785.jpg
دلیورنس
پاسخحذفاول - با کلیات نوشته های دوست عزیزم بیگ لاگ موافقم
دوم - اما قضایای مسی و آن خانم، کاملا موج سازی از طرف حکومت بود. یاد دوستان اگر باشد، قدرت فضای مجازی علی خامنه ای را برای بازرسی از زلزله آذربایجان به آن منطقه کشانید، می خواهم بگویم فضای مجازی در حال مسئله دار کردن حکومت بود و باید بشدت فضای مجازی ایرانی بدنام و پر از مسئله می شد. صفحاتی ایجاد شده که ایجاد کنند گان در فیس بوک حتی شماره تلفن خود را علنی کرده اند و دنبال عکس دختر بچه های ایرانی هفت یا هشت ساله هستند بدون ترس، و زیر این عکس ها آنچه لایق خودشان و رهبرشان هست به کودکان می گویند. اینها حکومتی هستند نه کسی مثل من یا شما البته از فساد و بددهنی گسترده که خود عامل آن هستند نهایت استفاده را می برند.
عذرخواهی می کنم، ظاهرا نویسنده جناب میرور هستند نه بیگ لاگ
پاسخحذف