این حرف جدیدی نیست. خواست باطنی اکثریت مردم ایران است که درب دوستی و سازش با کشورهای جهان باز شود. اما آیا میتوان از حقوقِ پایمال شدهای که رژیم آدمخوار اسلامی مسبب آن است چشمپوشی کرد؟
چگونه میتوان نظامی را تحمل کرد که سرتاسر پیکره آن را غدههای سرطانی گرفته است؟ چگونه میتوان ارزشهای انسانی از دست رفته را باز پس گرفت؟ آیا میتوان جنایتها و بیحرمتیها و غارت کردن مملکت را نادیده گرفت و به شوقِ دوستی با غرب، به این نظام تمکین کرد؟
نباید لحظهای تردید کرد که هر آن بخواهیم آزادی و حقوق انسانی لگدمال شده خود را از رژیم طلب کنیم، چون گذشته با کشتار و سرکوب و زندان و شکنجه به ما پاسخ خواهد داد. تبهکاری و پلیدی آنچنان با تاروپود این نظام در هم تنیده که راهی جز ادامهِ آن ندارد. در زیر صورتکهای خندان امروز، چهرههای وحشتناک و عبوس دیروز همچنان پا بر جا هستند. بازگشت به آدمیّت برای این رژیم بیمعناست!
آیا ما ملت مسخ شدهای هستیم؟ آیا درکِ این مسئله دشوار است که هر گامی این نظام به تظاهر برای دوستی برمیدارد، فقط در راه ماندگاریِ بساط خودش است؟ آیا میخواهیم آزموده را بار دیگر بیازماییم؟ میتوان صبر کرد و دید، همانطور که ۳۵ سال چنین کردیم!
نه! نباید بار دیگر خام شد. باید واقعیتها را با چشمان باز دید و پذیرفت. حرمت و هویت و انسانیت را از دست دادیم. تلاش کنیم تا آنچه را هنوز برایمان باقی مانده است، از دست ندهیم.
چگونه میتوان نظامی را تحمل کرد که سرتاسر پیکره آن را غدههای سرطانی گرفته است؟ چگونه میتوان ارزشهای انسانی از دست رفته را باز پس گرفت؟ آیا میتوان جنایتها و بیحرمتیها و غارت کردن مملکت را نادیده گرفت و به شوقِ دوستی با غرب، به این نظام تمکین کرد؟
نباید لحظهای تردید کرد که هر آن بخواهیم آزادی و حقوق انسانی لگدمال شده خود را از رژیم طلب کنیم، چون گذشته با کشتار و سرکوب و زندان و شکنجه به ما پاسخ خواهد داد. تبهکاری و پلیدی آنچنان با تاروپود این نظام در هم تنیده که راهی جز ادامهِ آن ندارد. در زیر صورتکهای خندان امروز، چهرههای وحشتناک و عبوس دیروز همچنان پا بر جا هستند. بازگشت به آدمیّت برای این رژیم بیمعناست!
آیا ما ملت مسخ شدهای هستیم؟ آیا درکِ این مسئله دشوار است که هر گامی این نظام به تظاهر برای دوستی برمیدارد، فقط در راه ماندگاریِ بساط خودش است؟ آیا میخواهیم آزموده را بار دیگر بیازماییم؟ میتوان صبر کرد و دید، همانطور که ۳۵ سال چنین کردیم!
نه! نباید بار دیگر خام شد. باید واقعیتها را با چشمان باز دید و پذیرفت. حرمت و هویت و انسانیت را از دست دادیم. تلاش کنیم تا آنچه را هنوز برایمان باقی مانده است، از دست ندهیم.
میرور گرامی متاسفانه این حقهبازها به خوبی از روشهای روانشناسی تخریب و تحقیر روح مردم باخبر هستن و با کمک اونها تونستن کاری کنن که مردم ایران از باز شدن حتی یه روزنه کوچکتر از سوزن هم احساس خوشحالی کنن. به قولی کاری کردن که آرزوهای مردم خیلی کوچیک و حقیر شدن و دیگه به چیزهای بزرگی مثل آزاد بودن و دسترسی به حقوق انسانی و شهروندی فکر نمیکنن.
پاسخحذفتا اینجور هست، انتظار زیادی نمیشه از مردم داشت. برای همین هم هست که بشدت با ماهواره و اینترنت یا حتی علوم انسانی مدرن مخالف هستن، چون باعث آشنا شدن مردم با دنیایی، غیر از دنیای کوچیک خودشون میشه و سطح انتظارشون رو بالا میبره.
با درود به freevoice عزیز,
پاسخحذفدستی گلوی مردم ایران را میفشارد، زمانیکه لحظه خفگی فرا میرسد و تلاش برای رهایی آغاز میشود، از فشارِ روی گلو کم میشود تا نفسی کشیده بشود و در این حالت آرامشی موقت بدست میآید که لذت بخش است، و این داستان تا به حال به همین ترتیب دنبال شده است.
اشاره من و شما به این ماجراست و اینکه تا چه زمان میتوان به این وضع ادامه داد؟