۱۳۹۲/۰۷/۱۶

تنگناهای زندگی مشترک به هنگام بیکاری مرد

دوستم می‌گوید که تقریبا تمام هفته، مادرش به بهانه‌های مختلف سرکوفت زدنِ  مستقیم و غیرمستقیم به پدرش را سرلوحه برنامه‌های روزانه قرار می‌دهد و پدر بیچاره هم که بیکار شده، مجبور است برای فرار از غر زدن‌های مادر، خانه را ترک کند و به بیرون بزند.

دوستم می‌افزاید: "اوائل حق را به مادرم می‌دادم. اما بعد از مدتی‌ تصمیم گرفتم که علت این بهانه‌جویی‌ها را پیدا کنم. برای همین با پدرم صحبت کردم. پدرم گفت زن‌ها تا زمانی‌ شوهرانشان را دوست دارند که برای آنها منبع درآمد باشند. اما امان از آن وقت که مرد نتواند به این خواستهِ زن جوابِ مساعد بدهد. از آن موقع نق‌ زدن‌های زن شروع می‌شود. من در هیچ جامعه‌ای ندیدم که یک زن تحملِ  همزیستی‌ با چنین مردی را داشته باشد، در صورتی ‌که برای مردان این قضیه بی‌‌‌اهمیت است و هرگز زنانشان را که در موقعیت مشابهی هستند مورد ملامت و سرزنش قرار نمی‌دهند".

این اتفاق و گفت‌وگو با دوستم باعث شد که به اطرافم کمی‌ دقیق‌تر نگاه کنم و درباره درستی یا نادرستی این موضوع بیشتر بیندیشم. بعد از کنجکاویِ  بیشتر به این نتیجه رسیدم که این ماجرا تا حدود زیادی صحت دارد. با چند نفر که حدس می‌زدم با همین مشکل روبرو هستند صحبت کردم، با مردانی که کارشان را از دست داده بودند و در ساعات کاری روز با کالسکه بچه، در حال چرخش خیابانی بودند، یا روز‌ها برای فرار از شنیدن سرکوفت‌های همسرشان خودشان را با آشپزی و خانه‌داری سرگرم می‌‌ساختند، تا هم غرامتی داده باشند و هم کمتر غر بشنوند.

با نگاهی‌ گذرا به زندگی‌ زنانی که شاغل هستند یا منابع درآمدِ  دیگری  دارند و با توجه به موردی که ذکر شد، به مسئلهِ تفاوت بین زنان و مردان در رویکرد به زندگی‌ مشترک بیشتر پی می‌بریم. به ندرت زنانی پیدا می‌شوند که  شوهرِ بیکار و بی‌درآمد خود را برای زمانی طولانی تحمل کنند و حاضر به نگهداری از آنها باشند. این ویژگی‌ فقط منحصر به زنان ایرانی نیست، بلکه چنین پدیده‌ای در جوامع  مترقی غربی هم دیده می‌شود.

زندگی‌ پدر دوست من با اینکه به قول خودش هنوز آب باریکه‌ای دارد و سال‌ها از زندگی‌ مشترکش با همسرش می‌گذرد، به دلیل از دست دادن شغل و منبع درآمد، رو به فروپاشی است. در اینجا این پرسش برای من پیش می‌‌آید که چرا این زن با اینکه نیازی به درآمد شوهرش ندارد، به چنین رفتاری روی می‌‌آورد؟

۷ نظر:

  1. برای دوری از سیاست و تنوع به سراغ خانمها رفتیم تا آنها را کمی‌ به خود بیاریم :))
    بهر صورت زره‌ای آهنین بر تن‌ کرده‌ام و به خدایان پناه می‌برم! :))

    پاسخحذف
  2. من تو عرض دو سال 4 بار بیکار شدم ، زنم اول خونه رو به هزار کلک به نام خودش کرد، بعدش دوست پسرشو معرفی کرد وبعدش طلاق گرفت، ولی خداییش الان دیگه ترسی از بیکاری ندارم.
    برای درک این رفتار زنا و حتی رفتار ما مردا باید این نکته رو در نظر گرفت که ما هنوز در ذات مون ، همون انسانهای اولیه هستیم.ولی لباسای مدرن پوشیدیم.زنا هنوز هم عادت دارن تو غارشون باشن و مردا براشون از جنگل شکار بیارن. غریزه بهشون میگه قطع شکار یعنی مرگ . مرگم تو زندگی امروز یعنی نداشتن تلویزیون LCD و لوستر فلان ، خونه ( غار بزرگتر ) . البته من اعتقادم اینکه آموزش خیلی از این رفتارا رو تغییر می ده ولی بازم گربه های حمل کننده شمع با دیدن موش همه چیزو به باد می دن. به نظر من چون تو این دوره زمونه بیکاری مردا زیاد شده ، زنا هم ذات خودشونو بیشتر نشون می دن ، علاوه بر اون آموزش هم تضعیف شده.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایشالا که هیچ مردی بیکار نشه تا این بلا سرش بیاد! :)

      حذف
  3. من مطمئن هستم که خیلی از آقایون با این مسئله آشنا هستند ولی‌ از ترس خانم‌هایشان کامنت نمیگذارند، به این دوستان پیشنهاد می‌کنم که با نام مستعار نظرشان را بنویسند! :))
    ,,,,,,,,
    (تبصره: منظورم از آشنایی آقایان با این مسئله، در واقع این است که این اتفاق را مشاهده کرده اند)

    پاسخحذف
  4. با سلام خدمت آینه جان و خاندان پاکش و عرض ادب و طول ارادت خدمت باقی دوستان، راستش اینجور مسائل را تنها با دانستن هر دو سوی قضیه میشه تحلیل کرد. بنظرم باید دید اصولا یک زن و مرد، زندگیشون رو بر چه اساسی پایه گذاری کرده اند، بعد در مورد واکنشهای دو طرف قضاوت کرد... البته نظر من است و بس!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام من هم بر بیگ لاگ عزیز و نازنین که دلمان برایش تنگ شده بود
      راستش ابتدای زندگی‌ همه زوج‌ها بر اساس تفاهم و سهیم بودن در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها پایه گذاری می‌‌شود ، اما به پای ناخوشی‌ها که می‌‌رسد قراردادها فراموش می‌‌شود، البته من در متن این توضیح را دادم که اگر دو طرف در شرایط مساوی قرار بگیرند، در زمان ناخوشی خانم‌ها تحمل کمتری نسبت به آقایان از خود نشان می‌‌دهند و گذشتِ مرد در اینجور مواقع بیشتر است. البته این هم نظر پدر دوستمان بود و امیدواریم که خلاف آن ثابت بشود

      حذف
  5. و البته من معتقد نیستم این ادامۀ دوران پسا مدرن است. بلکه از پس لرزه های زندگی مدرن است. همانطور که دوستان مطلعند، در دوران غارنشینی، زنان اصلا غار نشین نبوده اند. جمع اوری میوه، حمایت از بر و بچه ها، همکاری در شکار و دوخت و دوز و. .. از وظایف ایشان بوده. بقول معروف با پوست پلنگ به خانه بخت میرفته اند و با پوست پلنگ هم همان گوشه کنارها دفن می شده اند...

    پاسخحذف