دین از بسیاری جهات مانند کالایی غیرمادی است، چرا که نیازهای انسانهای معینی را برآورده میسازد. دین به کسانی که به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند، شیوهی زندگی خاص و رعایت اموری معین را در «این جهان» تجویز میکند و در مقابل به آنان وعده میدهد که پس از مرگ و در «آن جهان» زندگی خوبی در انتظارشان خواهد بود.
کالاهای مشتق از دین که میتوان آنها را «کالاهای دینی» نامید، گوناگوناند و به صورتهای مختلفی در اختیار مشتریان قرار میگیرند؛ از کتب و نوشتههای دینی گرفته تا مراسم عبادی و موعظه و غیره. ولی اصلیترین و عالیترین کالایی که در بازار دین به مشتری عرضه میشود، کالایی غیرمادی از نوع خدماتی است که شرکتهای بیمه به صورت «اطمینان خاطر» به مشتریان خود میفروشند و آن چیزی جز «وعدهی بهشت» نیست. از این منظر میتوان بازاریابی برای کالاهای دینی را بیش از همه با فعالیت شرکتهای بیمه مقایسه کرد.
برای نمونه، فرض کنیم یک شرکت بیمه با شما قراردادی میبندد و مطابق آن قرارداد، شما هر سال مبلغی به این شرکت بیمه میپردازید و اتومبیل یا خانهی خود را در برابر حوادث بیمه میکنید. حال اگر روزی شما با اتومبیل خود تصادف کنید یا خانهی شما بر اثر طوفان یا آتشسوزی آسیب ببیند، شرکت بیمه در قبال حق بیمهای که پیشتر بطور منظم پرداختهاید، خسارت وارده به شما را جبران میکند. البته ممکن است شما یک عمر پول بیمه بپردازید بدون اینکه با اتومبیل خود تصادف کنید یا خانهی شما آسیب ببیند و بنابراین نتوانید از حق بیمهی خود استفاده کنید. در این صورت جز «اطمینان خاطر» چیزی عاید شما نشده است. این «اطمینان خاطر» حکم «کالایی غیرمادی» را دارد که شرکت بیمه به شما فروخته است و شما با خریدن چنین کالایی، خیال خود را برای وضعیتهای اضطراری پیشبینیناپذیر آسوده کردهاید.
روحانیان که خود را «مأموران خدا» بر روی زمین مینامند، خود را محق میدانند که مانند دیگر آدمیان از طریقی هزینههای زندگی خود را تامین کنند و بدینمنظور وارد مناسبات اقتصادی میشوند. «عالیترین کالایی» هم که برای عرضه در بازار خرید و فروش دارند، همان «وعدهی بهشت» یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم وعدهی «جایی در بهشت» است. بنابراین آنان در مناسبات بازار عمدتا نقش «فروشندگان بلیت ورود به بهشت» را بر عهده میگیرند!
البته ممکن است گاهی این پرسش برای برخی از مؤمنان پیش بیاید که مگر در بهشت جای کافی برای همه وجود ندارد؛ یا مگر نمیتوان کاری کرد که بدون میانجیگری دیگران به بهشت رفت؟ در اینجاست که کار اصلی روحانیان آغاز میشود و برای بازارگرمی باید با همهی ابزارهای تبلیغاتی ممکن به مشتریان خود چنین القاء کنند که برای ورود به بهشت موانع سختی وجود دارد و بهشت جای هر کسی نیست و «گناهکاران» را به آن راه نمیدهند. موفقیت این تبلیغات باعث میشود که روحانیان و نهادهای دینی نه تنها انحصار فروش بلیت ورود به بهشت را برای خود تضمین میکنند و به اصطلاح اقتصادی گونهای «مونوپل» تشکیل میدهند، بلکه از این گذرگاه میتوانند قیمت بلیتها را نیز خود تعیین کنند و در صورت لزوم حتی بازار سیاه راه بیندازند!
یکی از ابزارهای مهم روحانیان در این زمینه گسترش فرهنگ «مرادپرستی» و «مریدپروری» در جامعه است. روحانیان با ترفندهای گوناگون و تبلیغات دائمی تلاش میکنند تا مردم شهامت استفاده از عقل خود را پیدا نکنند. آنان میکوشند این باور را در میان مؤمنان جا بیندازند که هیچ حقیقتی بالاتر از حقایق «کتابهای آسمانی» و «متون مقدس» وجود ندارد و تازه انحصار درک و تفسیر درست این کتابها نیز فقط در اختیار روحانیان است. آنان هستند که باید بگویند چه چیز درست و چه چیز نادرست است و نهایتا چه کسی به بهشت و چه کسی به جهنم میرود. از این رو روحانیان برای خود جایگاهی بر فراز آدمیان و میان خدا و انسان در نظر میگیرند و با برخورداری از چنین جایگاهی، برای خود حقالزحمهای قائلاند که منبع ارتزاق آنان است.
حال دوباره به مقایسهی متولیان دین با شرکتهای بیمه بازگردیم. گفتیم همان طور که فرضا شرکتهای بیمه به مشتریان خود خدماتی برای مواقع اضطراری عرضه میکنند و از این بابت از آنان پول میگیرند، روحانیان و نهادهای دینی نیز با فروش کالاهای دینی به مشتریان خود سود میبرند و نه تنها موقعیت اقتصادی خود را تحکیم و بهبود میبخشند، بلکه افزون بر آن از اعتبار و اقتدار اجتماعی برخوردار میگردند.
تفاوت مهمی که در این میان وجود دارد این است که خدماتی که شرکتهای بیمه به صورت کالایی غیرمادی به نام «اطمینان خاطر» در اختیار مشتریان خود میگذارند، روزی ممکن است واقعا از قوه به فعل درآید؛ فرضا خانهای بر اثر سیل یا آتشسوزی آسیب ببیند و صاحبخانه بتواند پول خسارت وارده را دریافت کند. از همین جنبه میتوان شرکتهای بیمه را با هم مقایسه کرد و دید کدام یک مناسبتر و در پرداختن خسارات دست و دلبازترند. ولی این امر در مورد «بیمهی بهشت» اعتبار ندارد و برای «اطمینان خاطری» که روحانیان و نهادهای دینی برای «آن جهان» به مشتریان خود میفروشند، هیچ امکانی برای آزمون و سنجش وجود ندارد و مشتری باید تا پایان عمر صبر کند، تا شخصا پس از مرگ ببیند که آیا واقعا به بهشت میرود یا نه؟!
افزون بر آن، ادیان وعدههایی میدهند که هیچ شرکت بیمهای جرأت دادن آن وعدهها را ندارد. برای نمونه، همهی ما کم و بیش کارکرد «بیمههای عمر» در شرکتهای بیمه را میشناسیم. ولی تا کنون هیچ شرکت بیمهای پیدا نشده که به مشتری خود «عمر جاودان» ـ تازه آن هم پس از مردن ـ وعده بدهد!
شهاب شباهنگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر