۱۳۹۵/۰۴/۱۵

لویی چهاردهم، استالین، روح‌الله

 لویی چهاردهم یکی از پادشاهان فرانسه در سده‌ی هفدهم بود. او را یکی از بارزترین نمایندگان سلطنت‌های مطلقه در اروپا می‌دانند. از او حکایت معروفی وجود دارد و آن اینکه یک بار در مجلس شورای دولتی ـ که به گونه‌ای نقش پارلمان را ایفا می‌کرد ـ حضور یافت و در برابر این سخن رئیس مجلس که «منافع دولت» را یادآوری و بر آنها تاکید کرده بود، گفت: «دولت من‌ام»!

اینکه آیا لویی چهاردهم واقعا چنین سخنی گفته یا نه محرز نیست. قدر مسلم آنکه برخی از مورخان چنین سخنی را به او منتسب می‌دانند. گفتنی است که لویی چهاردهم در اوج دوره‌ی موسوم به سلطنت‌های مطلقه در اروپا می‌زیست و پادشاهان در این دوره واقعا هم قدرت و اختیارات بی‌حد و مرزی در دستان خود متمرکز کرده بودند و در واقع نیز هر یک به خودی خود یک «دولت» محسوب می‌شدند. معروف است که همین لویی چهاردهم پس از قدرت‌یابی، بسیاری از اعضای شورای دولتی را کنار گذاشته و اعلام کرده بود که از این پس بیشتر امور دولتی را به تنهایی انجام خواهد داد و راسا بر آنها نظارت خواهد کرد. بر این پایه می‌توان سخن او را در این بافتار فهمید که پادشاه به عنوان حاکم مطلق، نه تنها در راس هرم قدرت قرار دارد، بلکه تمامی پیکره‌ی حکومتی را زیر کنترل دارد و تقسیم قوای دولت هیچ معنایی ندارد.

بعدها در طول تاریخ مبارزات سیاسی، این جمله‌ی منتسب به لویی چهاردهم بارها مورد تعبیر و تفسیرهای گوناگون قرار گرفت. یکی از معروف‌ترین آنها متعلق به لئو تروتسکی، یکی از رهبران برجسته‌ی بلشویک‌ها و از یاران نزدیک لنین در جریان انقلاب اکتبر روسیه است. گفتنی است که پس از مرگ لنین، جنگ قدرت در راس حزب بلشویک شعله‌ور شد و استالین توانست همه‌ی مخالفان و بیشتر اعضای رهبری این حزب را قلع و قمع و قدرت را انحصاری کند. تروتسکی یکی از قربانیان این جنگ قدرت بود که از کشور تبعید شد و سرانجام نیز در تبعید به دست یکی از آدمکشان استالین به قتل رسید. تروتسکی یک بار در تبعید گفته بود که تفاوت استالین با لویی چهارهم در این است که لویی می‌گفت «دولت من‌ام»، ولی استالین می‌گوید «جامعه من‌ام»! منظور تروتسکی این بود که اگر لویی چهارهم کل دولت فرانسه را تابع خود می‌دانست و با آن احساس این‌همانی می‌کرد، استالین با رویکردی تام‌گرایانه، چنین احساسی را نه فقط نسبت به دولت بلکه نسبت به کل جامعه‌ی روسیه داشت و در واقع می‌خواست با نفوذ به سپهر کل جامعه، آن را نیز مانند دولت در خود ادغام و صلاح و مصلحت آن را خود به تنهایی تعیین کند!

از این دو نمونه‌ی تاریخی، به تاریخ معاصر خودمان و «جبار خانگی» نقبی بزنیم: هنگامی که روح‌الله خمینی از نوفل لوشاتو به ایران بازگشت، در نخستین سخنرانی خود در بهشت زهرا گفت: «من توی دهن دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم»! کمتر کسی در آن زمان متوجه برد و معنای چنین سخنی شد. افسون همگانی چنان فراگیر و اراده‌ی جامعه برای خودکشی سیاسی چنان نیرومند بود که هشدارباش‌های شاپور بختیار نخست وزیر وقت، برای «تبدیل قم به واتیکان»، مانند نجواهای گنگ و نامفهومی در تندباد انقلاب و نعره‌های «الله‌اکبر، خمینی رهبر» جماعت محو و نابود شد و به گوش هیچ کس نرسید. (اصلا قرار بود به گوش چه کسی برسد؟!). توده که مسحور و شیدا به ماه چشم دوخته بود تا تصویر معبود خود را در آن ببیند و «نخبگان پیشتاز» هم در پی توده به راه افتاده بودند و نمی‌فهمیدند که این بار پدیده‌ی تازه‌ای در حال برآمد است که دیگر مانند لویی چهارهم یا استالین فقط خود را با دولت یا جامعه این‌همان و یکی نمی‌داند، بلکه چیزی فراتر از هر دو می‌پندارد و فقط از چنین جایگاهی می‌تواند کسی «توی دهن دولت بزند و برای مردم دولت تعیین کند»! معنای این سخن از آن سو این می‌شود که با برپایی نظام «ولایت فقیه»، رهبر این نظام در جایگاهی قرار می‌گیرد که از آن پس دیگر نه به دولت پاسخگوست و نه به ملت!

حال دوباره به مورد آغازین این نوشته بازگردیم. درباره‌ی لویی چهارهم همچنین حکایت می‌کنند که او در بستر مرگ گفته بود: «من در حال رفتن‌ام، اما دولت باقی خواهد بود». این سخن را می‌توان در این بافتار تفسیر کرد که او دست‌کم در پایان عمر به این اعتدال و بصیرت رسیده بود که بداند شخص پادشاه فانی است و باید آن را از نهاد دولت ـ که باقی است ـ جدا کرد.

اما چنین اعتدال و بصیرتی تنها زمانی می‌تواند حاصل گردد و اعتبار یابد که از حکومت‌های زمینی و «این‌جهانی» سخن در میان باشد. روح‌الله خمینی در ایران نظامی بنیادگذاری کرده که به هرمی می‌ماند که راس آن در «آسمان» و فقط قاعده‌اش بر روی زمین است. به دیگر سخن، رهبر چنین نظامی که در راس هرم نشسته، حلقه‌ی واسط میان «زمین و آسمان» است و هیچ احدی نمی‌تواند از کسی که از «مشروعیت الهی» برخوردار و «نایب امام زمان» است، بازخواست کند و از او انتظار پاسخگویی داشته باشد!

شهاب شباهنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر