۱۳۹۲/۰۵/۱۲

به مناسبت ایام رضائیه


 در چند روز گذشته که بحث بر سر رضا شاه، میان هواداران و مخالفان او در سایت‌های مختلف بالا گرفت، متأسفانه بار دیگر شاهد بروز تعصب و یکسو‌نگری از سوی هر دو جناح بودیم که علت آن را باید در مشکلات فرهنگی‌ ما ایرانیان جستجو کرد.

یا من ندیدم، یا اصلا نبود. این بحث‌ها را می‌گویم. همه چیز یا سیاه بود یا سفید، خاکستری نبود. یکی‌ می‌گفت همه سراسر شرّ بود. دیگری می‌گفت فقط خیر بود. با خود فکر می‌کردم که خواننده کم‌تجربه و بدون پشتوانه چگونه می‌تواند قضاوت کند، هنگامی که تاریخِ  نه چندان دورِ  ما با وجودِ  مدارک و اسنادِ  فراوان به همین سادگی‌ تحریف می‌شود. آیا با این رویکردهای متعصبانه از حقیقت و واقعیت دورتر نمی‌شویم و کینه توزی‌های شخصی‌ ما را به بیراهه نمی‌برد؟

 عده‌‌ای تصور می‌کنند تاریخ را نباید چنان که بود نگریست، بلکه باید از آن برای از میدان به‌ در کردن مخالف سیاسی وسیله‌ای ساخت. متأسفانه همین افراد برای اکثریتِ  بدونِ  مطالعه تاثیر گذار می‌شوند، و این سازنده و خوش‌آیند نیست. هر گاه توانستیم فارغ از "ایسم‌ها" و "ایدئولوژی‌ها" قدم برداریم و با نگاهی عاقلانه و عادلانه به گذشته بنگریم و با اندوختن توشه‌ای از تجربیات پیشین به سوی آینده گام برداریم، می‌توانیم امیدوار باشیم که به دنبال هدف معین و مثبتی هستیم. غیر از این هر چه باشد، آب در هاون کوبیدن است. جوامع پیشرفته چنین کردند و ما نیز باید چنین کنیم و به ماهیگیران حرفه‌ایِ  آبهای گل‌آلود فرصت ندهیم.

تجسس در کارنامه رضا شاه را باید به خدمات و خطاهای خود او و حال و روز همان زمان منحصر کرد. نفرت از فرزند او را نباید در بررسی‌ها دخالت داد. این صحبت نه در دفاع از رضا شاه است و نه بر ضّد او، بلکه دعوتی برای آشتی با واقعیت‌های تاریخی است. نشرِ  تفسیرهای مغرضانه و افراط گرایانه از تاریخ و تاثیر منفی‌ آن بر روی نسل بعد از انقلاب و کسانی که به تحقیقات جامع دسترسی ندارند، ما را به دوران تاریکی بازمی‌گرداند که در آن زندگی‌ بشر به علت نداشتن اسناد و مدارک کافی‌ از گذشته خود، از تخیلات و افسانه‌ها و دروغ‌ها متاثر بود.

۲۴ نظر:

  1. این چند روز که بازتاب این مستند رو نگاه میکردم همین حس شما رو داشتم ...
    به جز تک و توک اظهار نظرهای منصفانه و منطقی ، بقیه متن ها و کامنتها از پشت عینک بدبینی و نفرت یا از ورای لنز شیفتگی و پرستش بود .
    سعی میکنم ادای پیرمرد ریش سفیدی رو بازی نکنم که عصا به دست از فراز تپه ای به قیل و قال یا هیجان و احساسات جوونهای قوم با نگاه عاقل اندر سفیه نگاه میکنه و با دود چپقش بهشون ریشخند میزنه اما نمیدونم چرا با دیدن این بحث های آتشین و احساساتی ناخودآگاه حس پیرمرد گفته شده بهم القا شده .
    .
    .
    وقتی می بینی در جواب شاهین نجفی که از مستند انتقاد کرده بود بهش میگن کرکس نجفی و آهنگاشو دیلیت میکنن چی میتونی بگی ؟
    هیچی !!
    فکر کنم شما هم بدتون نیاد بیاین رو تپه ور دل این پیرمرد با هم چپق دود کنیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. رهگذر جان، یکی‌ دو ساعتی روی کامنت شما فکر می‌کردم که چه جوابی بنویسم، اصلا صحبتِ ریش سفیدی و احساس پیرمرد بودن نیست، صحبت از این است که: تعداد آنهایی که میتوانند واقعیت‌ها را ببینند نسبت به آنهایی که فقط آنچه دلشان می‌خواهد ببینند، بسیار کمتر است، ما هنوز راه درازی تا رسیدن به روشنگری و خردگرایی در پیش داریم ،
      چپق را آماده نگه دارید که منهم دارم میام :)

      حذف
    2. رهگذر جان با درود،
      باور نکنید، میرور به خاطر چپق از سه چهار تا پله هم بالا نمی‌ره چه برسه بالای تپه. حالا به جای چپق اگه می‌گفتید یک پرس چلوکباب کوبیده همراه دارید، حتی می‌نونستید بالای قله‌ی اورست باهاش قرار بگذارید و مطمئن باشید زودتر از شما اون بالا بود!

      حذف
    3. :))))))))))
      شهاب جان، فکر نمیکنم که رهگذر عزیز منو فقط برای چپق کشیدن به اون بالا دعوت بکنه، حتما چلو کباب هم کنارش هست،
      ولی‌ یک چیزی بگم، من هیچوقت با یه پرس چلو کباب سیر نمی‌شم، تو رستوران هم همیشه دو پرس سفارش میدم، تازه یه برنج اضافی هم میگیرم، لامصبا خیلی‌ پلو کم میریزن، امیدوارم رهگذر جان اینا رو بخونه و منو درک کنه :)))

      حذف
  2. "سعی میکنم ادای پیرمرد ریش سفیدی رو بازی نکنم که عصا به دست از فراز تپه‌ای به قیل و قال یا هیجان و احساسات جوونهای قوم با نگاه عاقل اندر سفیه نگاه می‌کنه و با دود چپقش بهشون ریشخند می‌زنه. اما نمی‌دونم چرا با دیدن این بحث‌های آتشین و احساساتی، ناخودآگاه حس پیرمرد گفته شده بهم القا شده"

    این صحبت رهگذر گرامی نکته جالب و قشنگی بود. اینکه اگه هر کسی از دور به این ملت یا سیاه یا سفید نگاه کنه، احساس می‌کنه عده‌ای بدور از عقل، مشغول دعوا و قیل و قال هستن.
    البته این شرح برای مردم درگیر بحث، فارق از هر طبقه و تفکری درست هست. وگرنه به نظرم اگه دقیقتر نگاه کنیم بزرگان و رهبران اینجور بحثها و درگیریها، کاملاً آگاه هستن و می‌دونن که چی می‌خوان. به قول مادربزرگ پیر استعمار، هدفشون "تفرقه بیانداز و حکومت کن" هست.
    شاید دقت کرده باشین که توی اینجور دعواها اگه کسی هم بخواد پادرمیانی کنه که غائله ختم به خیر بشه، لیدرها می‌ریزن سرش و از هر طرف بهش حمله می‌کنن. مهم هم نیست که اون لیدر مال چه گروهی باشه، چون هدف درگیری و ایجاد بلبشو هست.

    کلاً همیشه اعتقاد عملی و ثابت شده، داشتم و دارم که هیچ کس نه کاملاً فرشته و نه کاملاً دیو و هیولا هست. بدون شک رضاشاه هم ایراداتی داشته، همونطور که پسرش هم داشته. اما وقتی قرار به مقایسه باشه، خدمات رضاشاه در کنار ایراداتش اصلاً قابل مقایسه با کسانی مثل خمینی و خامنه‌ای و کلاً آخوند جماعت نیست. برای همین می‌شه گفت که در جمع کلاً رضاشاه میهن‌پرست و آدمی مفید برای مملکتش بوده، ولی برخلاف اون آخوند همیشه به فکر خدمت به بیگانه و خالی کردن زیر پای ملت ایران رو داشته و داره.

    پاسخحذف
  3. The Iranian Genocide 1917-1919 نسل کشی ایرانیان
    Facebook
    https://www.facebook.com/Iranian.Genocide1917and1919

    پاسخحذف
  4. با درود به میرور و شهاب نازنین
    خارج از شوخی داشتم به این فکر میکردم اگه اوضاع اینگونه نبود شاید میشد بچه ها یه جا قرار میزاشتن و به خرج میرور یه چلوکبابی دور هم میزدیم .
    البته شاید ...
    شاید هم اگه دیکتاتوری موجود نبود ماها هیچوقت توی این فضاهای مجازی مارپله بازی نمیکردیم .
    با freevoice عزیز هم موافقم ، با نگاه صفر و صدی و سفید و خاکستری هیچ مقطعی از تاریخ رو نمیشه نگاه کرد .
    از لحاظ تاثیر گذاری نیز وجه مثبت این مستند ها بسیار بیش از نتایج منفی اونه اما مستند اصلی که بعید میدونم هیچ جریان شناسنامه داری یا شبکه پر بیننده ای از ترس ریزش مخاطباش زیر بارش بره ، ظهور و بروز اسلام و نقش پیوسته این آئین در عقب ماندگی ایرانیان چه در زمان صفویه و قاچار و پهلوی و چه پیش از آن هست .
    دست کم اگر این موضوع کلیدی برای شبکه های اینچنینی دردسرسازه کاش به سوژه روحانیت و نقش پررنگ این عباپوشان بدوی در تمام حوادث 400 سال اخیر ایران می پرداختند اما نخواهند پرداخت . هراس دارند ، می ترسند .

    پاسخحذف
  5. نغز است! سخن بسیار و وقت گفتن اندک است..
    به گمان من این مستند به سفارش خاندان پهلوی ساخته شده بود و خوش فکری سازنده در چینش وقایع و بازسازی روند آن روزگار از منظری بی طرف بسی دیدنی بود..
    البته این مستند بیشتر تاکید مثبتی بر کارهای انجام شده دوره رضاشاه داشت و از برخی علل و عوامل آن دوران بسیار مختصر گونه روایت نموده و گذر کرده بود.

    به مسئله خواستگاری از عروس اول رضاشاه اصلا بهایی داده نشد..نقش اشرف به هیچ انگاشته شد..از شمس به عنوان تنها مونس دوره آخر حیات رضاشاه نام بصورت مختصر نامبرده شد.(انسان با دیدن این مستند احساس می کند که روابط بانو فرح با خواهر های شوهرش اصلا نیکو نبوده است!)
    به این مطلب اشاره نشد که چرا رضاشاه در اواخر سلطنت نسبت به اطرافیان بدبین شده بود..
    به این مطلب اشاره نشد که چرا رضاشاه با درخواست ابتدایی متفقین نسبت به اخراج تکنسین های آلمانی ایستادگی به خرج داد و تسلیم نشد..
    به این مطلب اشاره نشد که نقش مخرب و منفی بی بی سی را در داخل ایران آن روزگار چه کسانی ترویج و گسترش دادند..
    به این مطلب اشاره نشد که چرا انگلیس به عراق حمله برد؟
    به این مطلب اشاره نشد که چرا شاه جوان در ابتدای سوگند پادشاهی بیاد آورد که پدرش خود تاج بر سر گذاشت و از روحانیت برای این کار کمک نگرفت..
    به این مطلب اشاره نشد که چرا یک عکس از رضاشاه با روحانیت جهت یادگاری گرفته نشد؟
    به این مطلب اشاره نشد که چرا علیرغم های و هوی پان ترکان این رضاشاه بود که ترکیه آن روز را الگوی پیشرفت ایران قرار داد؟
    به این مطلب اشاره نشد که تنها صدای ماندگار و به یادگار رضاشاه به زبان ترکی آذری آنهم خطاب به آتاتورک موجود است؟(معمولا در نشست های دیپلماتیک هریک از طرفین با کمک مترجم سخن می گویند و اگر خارج از عرف دیپلماتیک با هم چاق سلامتی نمایند-مثلا به هنگام ضیافت شام-می توانند در صورت آشنایی به زبان همدیگر صحبت نمایند..اگر مهمان در نشست رسمی به زبان میزبان -هرچند کوتاه-سخن بر زبان براند نشان از صمیمیت و احترام و همبستگی بین دو کشور خواهد بود.رضاشاه بخوبی از روحیه ناسیونالیستی ترکان عثمانی آگاه بود و چون خود به تقویت روحیه ملی گرایی در داخل ایران می پرداخت بدین ترتیب می خواست روابط دو کشور را هرچه مستحکمتر نماید.)
    به این مطلب اشاره نشد که چرا ترکان افراطی(و بعضا عوامل نفوذی نظام مقدس الهی-ولایی)این همه با رضاشاه مشکل دارند؟
    به اختصار باید گفت بافت به شدت مذهبی و خرافی منطقه آذربایجان که مطلوب نظر رضاشاه نبود و همچنین ور افتادن شهر تبریز از ولایتعهدی نشینی قجر و سرنگونی دودمان ترک قاجار جملگی در ار تباط به این مسئله نقش دارند..
    و چراهایی دیگر که خود در صورت واشکافی محل مناقشه شدید خواهد بود..ضمن آنکه برای چراهای بی پاسخ سوالات سطور بالاتر نیز جواب های درخور اعتنا وجود دارد که در مستندات تحقیق-تحلیلی(!)حضرت آیت الله پروفسور دکتر عباس قلی خان میلانی جایی نداشته و به محاق فراموشی سپرده شده است..همان گونه که این حضرت استاد متخصص پهلوی شناسی معرفی شده است..برادر معدوم انقلابیش جناب قطب زاده هم تخصص شکار شاهان را یدک می کشید! باشد که تاریخ حقیقی و مردمی ایران زمین خود ناظری بی طرف بر حقایق سرپوشیده این حضرات گردد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با سپاس از استاد کسروی عزیز بخاطر یادآوریِ نکاتِ برجستهِ گفته نشده ،،

      حذف
    2. سپاس جناب میرور..بدلیل کهولت و کبر سن فراموش نمودم که در انتهای پست نام خود را بنگارم..بازهم شما که بنده را بهتر از خودم بجا آوردید..نکته دیگری که فراموش شد در انتهای همان مطلب بنگارم آنکه چرا فدائیان اسلام بهنگام تشییع جنازه رضاشاه که جسدش شش سال پس از مرگش و نه سال پس از خروجش از کشور به ایران بازگردانده شد درحال بلوا پراکنی و قشقرق بپاکنی بودند؟ و چرا جنازه(پیکر) رضاشاه بایستی قبل از تدفین به طواف حرم حضرت معصومه می رفت؟!

      حذف
  6. به نقل از پیج ژانر فیسبوک: مخاطبان سلطنت طلب این صفحه در دو دسته‌ی اصلی از آن مطلب آزرده شدند:
    الف) یک عده‌ آن را خلاف واقع می‌دانستند.
    ب) عده‌ای با علاقه‌ی وافری که به بت سازی از شخصیت‌ رضا پهلوی و پسرش دارند آن را توهین به مقدساتشان دانستند.

    در جواب دسته‌ی الف همان انتقادات را این بار بدون کرشمه و طنز بیان می‌کنیم:

    1-مستند شبکه‌ی من و تو اگر قرار بود حالتی مانند برنامه‌های صدا و سیما پیدا نکند بایست به نقاط سیاه کارنامه‌ی رضا پهلوی نیز می‌پرداخت. تمام کسانی که پای آن مطلب کامنت گذاشته بودند به دیکتاتور بودن رضا شاه اذعان داشتند. آیا انجام یک سری عملیات عمرانی دلیل بر آن است که سیاهیِ استبداد را بپذیریم؟ آیا در دوره‌ی سلطنت رضا پهلوی افراد کمی اعدام و کشته شدند؟ آیا میرزاده‌ی عشقی ترور نشد؟ آیا فرخی یزدی را بعد از شکنجه‌های گوناگون نکشتند؟ آیا سازنده‌ی زندان قصر اولین زندانی همان زندان نبود؟ آیا کسانی که در به قدرت رسیدن رضا شاه نقش داشتند تک به تک کشته نشدند؟ آیا ایران از وجود هرگونه حزب خالی نبود؟ آیا میراث مشروطه و استقلال مجلس به باد نرفت؟ آیا تیرباران‌های گسترده در قبال مخالفین صورت نمی‌گرفت؟ آیا مصونیت پارلمانی نمایندگان لغو نشد و بسیاری از آنها به زندان نیفتادند؟ آیا در قتل عام گوهرشاد لااقل 1000 نفر در یک روز کشته نشدند و جنازه‌هایشان در گور دسته جمعی ریخته نشد؟ آیا تقی ارانی در زندان به قتل نرسید و ماجرای 53 نفر رخ نداد؟ آیا کیخسرو شاهرخ نماینده‌ی زرتشتیان مجلس کشته نشد؟ آیا طبق اسناد مکتوب ایالات متحده رضا پهلوی در زمان مرگ در حسابهاي بانکي‌اش در لندن و نيويورک و تورنتو 200 میلیون دلار ذخيره پولي نداشت؟ آیا او در بانک ملی برابر 50 میلیون دلار سرمایه‌ی ارزی نداشت؟ (در آن زمان ثروتمندترین فرد جهان یعنی جان. دی. راکفلر یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار سرمایه داشت) آیا 7000 روستا به شکل 6 دانگ به او تعلق نداشت؟ آیا در همین دوره عمال آلمان نازی روزنامه‌ی "ایران باستان" را جهت ترویج عقاید فاشیستی با تیراژ بالا چاپ نمی‌کردند؟

    2-در بخشی از آن مطلبِ حذف شده اشاره کردیم که شبکه‌ی من و تو نه تنها به واقعیت‌های تلخ آن دوره اشاره نکرده، بلکه بسیاری از آنها را قلب کرده است. در جایی از مستند واره‌ی زندگی رضا پهلوی گفته می‌شود: "با از هم پاشیدن حلقه ی سیاسی اطرافیان رضا شاه، چه با حذف سیاسی و چه با خانه نشین کردنشان، بار سنگین مدیریت به دوش رضا شاه افتاد". آیا اشاره‌ای کوتاه به آنهمه قتل با همین یک خط تحریف تاریخ نیست؟ آیا تبدیل کردنِ "اعدام مخالفان" به عبارت مبهمِ "حذف سیاسی" نوعی دروغ پردازی و لطیف کردن واقعه نیست؟

    3-در جایی دیگر در مستند شبکه‌ی من و تو طوری از پرتاب کردن قراداد دارسی در آتش توسط رضا پهلوی سخن گفته می‌شود که مخاطب احساس می‌کند پس از این اتفاق آن قرار داد به کل کنار گذاشته شده و خیمه‌ی انگلستان بر نفت ایران پایان یافته می‌یابد. در حالی که حقیقت آن است که قرارداد 1933 از لحاظ امتیاز دادن به انگلستان نه تنها چیزی کم از قرارداد دارسی نداشت که در بسیاری موارد آنقدر به ضرر ایران بود که بعدها مجبور شدند متمم "گس-گلشائیان" را به آن بیافزایند. در عین حال قرارد 1933 امتیاز دارسی را برای 30 سال دیگر نیز تمدید کرد. یعنی اگر صنعت نفت به همت دکتر مصدق ملی نمی‌شد آن قرارداد تا سال 1372 اعتبار داشت، و ما سالهای سال تحت چپاول دولت انگلستان بودیم. این اتفاق نیز با آن تأکیدی که شبکه‌ی من و تو بر باج ندادن رضا خان به بریتانیا داشت به طور واضح در تضاد بود.
    ادامه در کامنت بعدی

    پاسخحذف
  7. 4-در قسمتی از متن هم نوشتیم که مطالب آن مستند تناقضات بزرگی داشتند. فرضاً در آن مستند در جایی گفته شد که رضا خان ارتش ایران را منظم، قدرتمند و پر ابهت کرد، اما در جای دیگر اشاره می‌شود که این ارتش پس از حمله‌ی انگلستان در عرض کمتر از 48 ساعت شکست خورده و مضمحل شد!(آن هم از بخش بسیار کوچکی از نیروی ارتش بریتانیا. زیرا همانطور که می‌دانید بخش اعظم نیروی نظامی انگلستان در اروپا معطوف به جنگ با آلمان نازی بود)

    5-در مستند واره‌ی شبکه‌ی من و تو بیان شد که "رضا شاه تمایل عجیبی به تملک زمین داشت. اما او برای پایان دادن به تمام شایعه‌ها درباره‌ی سرمایه‌هایش، همه‌ی زمین‌هایش را به نام فرزندش کرد و از ایران خارج شد". این چه جور پایان دادن به شایعه‌هاست؟ آیا او می‌توانست زمین‌هایش را با خود به تبعید ببرد؟! مسلماً خیر. پس رضا پهلوی دو راه بیشتر نداشت، یا آن زمینها را اموال دولتی و عام اعلام کند، یا با پیش گرفتن روال سلاطین پیشین آنها را به فرزندش بسپارد تا از منافع مالی آن املاک به شکل شخصی بهره برداری شود؛ که البته او راه خودکامگان را ادامه داد و آن املاک را به محمدرضا پهلوی واگذار کرد.

    6-در بخشی از این مستند اشاره می‌شود که مدرس بر ضد جمهوری رضا پهلوی نطق کرد و همین ماجرا باعث انصراف رضا سردار سپه از جمهوریت شد! اما چطور است که بیان نمی‌شود همزمان با مخالفت مدرس، آیت الله کاشانی با شور و شعف از رضا پهلوی حمایت کرده و حتی علیه مدرس میتینگی نیز برگزار می‌کند؟

    در جواب دسته‌ی ب:

    1-یکی از شیوه‌های استبداد و حکومت‌های فاشیستی بهره کشی از احساسات است. ما نیز کم و بیش در این بازی وارد می‌شویم. فرضاً همین چندی پیش موزیک شاهین نجفی دست‌مایه‌ی حکومت ایران شد برای تهییج بسیاری از شیعیان ایران. تا جایی که ماجرا به اعلام حکم ارتداد نجفی نیز کشیده شد. این بدترین و سخیف‌ترین نوع برخورد با هرگونه اعتراض و انتقاد است. حذف نهایت قساوت است. اما تا جایی که یادمان هست همین دوستان سلطنت طلب در حمایت از شاهین نجفی کمپین‌ها زدند و از او جانانه دفاع کردند. حال چطور است که مطلب پیج ژانر را در به هجو کشیدن رضا پهلوی به شکل گروهی به اشتراک می‌گذارند و درخواست ریپورت می‌کنند؟ نکند رضا پهلوی هم دارد نزدیک می‌شود به امامان شیعه و هرگونه اعتراض به او برابر ارتداد است؟ خب لااقل به ما بگویید که بدانیم قدیس است یا حواری؟ نکند عصمت ذاتی هم داشته؟

    2-کیش شخصیت به شکل آنی و بی پایه همیشه و همیشه ناشی از سرخوردگی است. در این 35 سال آنقدر بر ما سختی رفته که دوست داریم با مرور خاطرات به شکلی آرمانگرایانه‌ تاریخ حکومت پهلوی را با تمام نقاط تاریکش تطهیر کنیم. اما طنز تاریخ آنجاست که مردمی که با هزاران کشته و هزینه، حکومت استبدادی سلطنتی را در سال 57 دور انداخته‌اند، حال به خاطر بد روزگار بخواهند باز به آن پناه ببرند. باید یادمان باشد آنچه به زباله دان تاریخ پرت شد را نباید دوباره بیرون آورده و استفاده کرد. این پسماندها قابل بازیافت نیستند. کافی است یادمان بیاید که چطور از آلمان مأیوس و ناامید بعد از جنگ جهانی اول شخصی چون هیتلر سر برآورد. خطر سلطنت طلبها آنجاست که هیچ انتقادی بر شخصیت مورد علاقه‌یشان را روا نمی‌دارند و آیا این جز منش و رفتاری است که امروز بسیجی‌ها دارند؟ خطر فاشیسم جدی است.

    3-عده‌ای سلطنت طلبی را در ذات ایرانی‌ها می‌دانند و برای همین از حکومت پهلوی دفاع می‌کنند. جالب آنجاست که این افراد بزرگترین منتقدان حکومتهای قاجار و صفوی نیز هستند. سوال اینجاست که آیا آن حکومتها نیز سلطنتی نبودند؟! در عین حال این ذات چگونه شکل می‌گیرد؟ یعنی سلطنت طلبی به شکل ژنتیکی در ایرانیان منتقل می‌شود؟ یا اینکه امری فطری است و طی یک سری مکاشفه به افراد الهام می‌شود؟ لااقل سر منشاء سلطنت طلبی و ضرورت آن را بگویند.

    اما در ادامه‌ی این مطلب کوتاه نیز باید به یک سری موارد اشاره کنیم (در کامنت بعدی)

    پاسخحذف
  8. *همانقدر که حجاب اجباری زورگویانه است، کشف حجاب اجباری نیز مستبدانه است.

    *در مستند رضا پهلوی گفته شد او کاپیتولاسیون رو ملغی کرد. بهتر است برای بت سازی از او به هر دروغی متوسل نشویم. لغو کاپیتولاسیون نه در زمان رضا شاه که در زمان صمصام السلطنه صدر اعظم احمدشاه در پی انقلاب 1917 در روسیه صورت گرفت.

    *منطقِ "آن زمان این اقدامات لازم بود" که برای موجه نشان دادن جنایات زمان رضا شاه به کار می‌رود، به راحتی می‌تواند به "در این زمان این اقدامات لازم است" تبدیل شود. همان چیزی که اینروزها در ایران می‌بینیم. خیلی‌ها زندانی می‌شوند، از حقوق شهروندی محروم می‌شوند، و بعد با "در این زمان این اقدامات برای کشور لازم است" بر این اتفاقات سرپوش گذاشته می‌شود. کثافت اخلاقی در هر زمانه‌ای کثافت اخلاقی است.

    *آن کس که سلطنت طلبی را روشی عقب مانده و متحجرانه می‌داند، الزاماً دهانش بوی ساندیس نمی‌دهد!

    *دشنام گفتن به دیگران با نسبت دادن آنها به عربها اقدامی نژادپرستانه است. از یک سمت ادعای تاریخ 2500 ساله داریم و از یک سمت هنوز نفهمیده‌ایم یکی از اساسی‌ترین اصول اخلاقی-انسانی عدم تبعیض نژادی است.

    *هر که در تاریخ این مملکت در مسند قدرت بوده و کاری کرده به وظیفه‌اش انجام داده است. به جای پابوسی آنها برای اقداماتشان، دائم آنچه نکرده‌اند را به یاد بیاوریم تا بدانند تکیه زدن بر قدرت مزیت نیست، بلکه موقعیتی است که طی آن باید خواست مردم برآورده شود. نقش مردم پرسشگری است نه مجیزگویی و چاپلوسی.

    *خیلی‌ها می‌گویند اگر رضا شاه نبود الان باید با خر به محل کار می‌رفتیم. در دنیا حدود 190 کشور وجود دارند که فقط یکی‌شان رضا پهلوی داشته است. اما به گواهی تاریخ و رسانه‌ها مردم آن کشورها در حال حاضر با الاغ رفت و آمد نمی‌کنند!

    *بدترین حالت برای توجیه اشتباهات فردی این است که بگوییم مگر دیگران این کار را نمی‌کنند؟ گیریم درایران این روزها رشوه و سرمایه‌داری باند قدرت بیداد می‌کند، آیا با این روال می‌شود فساد مالی و اداری دوره‌ی پهلوی را فراموش کرد؟!

    *اگر انتقاد از صدا و سیمای ایران واجب است، این نگاه انتقادی در قبال شبکه‌ی من و تو نیز صدق می‌کند. شبکه‌ای مصرفی که در روز روشن و در این هجمه‌ی اطلاعات در اینترنت، می‌آید و برای ترویج سلطنت طلبی دست به تحریف واقعیت زده و تمام توان خود را برای تقدیس خاندان پهلوی به کار می‌بندد. شبکه‌ای که حتی یک تبلیغ از آن پخش نمی‌شود اما برنامه‌های مستند واره‌اش آنقدر تبلیغی هستند که هر عقل سلیمی به آسانی در می‌یابد منابع مالی آن شبکه از کجا تأمین می‌گردد.

    *قسمتی از شعر احمد شاملو برای رضا پهلوی.

    از دیوارِ هزاران قافیه:
    قافیه‌ی دزدانه
    قافیه‌ی در ظلمت
    قافیه‌ی پنهانی
    قافیه‌ی جنایت
    قافیه‌ی زندان در برابرِ انسان
    و قافیه‌یی که گذاشت "آدولف رضاخان"
    به دنبالِ هر مصرع که پایان گرفت به «نون»:
    قافیه‌ی لزج
    قافیه‌ی خون!

    پاسخحذف
  9. پزشک احمدی؛ سوزنِ مرگِ زندانیان در زندان رضاشاهی
    http://www.iranglobal.info/node/22364

    قتل عام قوم لُر؛ اسناد هولوکاستی که مورخان ایرانی کتمان و انکارش کرده اند !؟(یک نسل‏کشی قومی، که از تاریخ معاصر پاک شده است!قصاب لُرستان!شرط‏بندی بر سر مسافت دویدن اجساد بی‏سر!ویلیام ‏داگلاس، بعدها خود شخصاً قصاب لرستان را ملاقات کرد و چنین نوشت:...)
    http://iranfederal.org/fa/?p=2568#more-2568

    پاسخحذف
  10. آقا یه سوال... رضا شاه مال کدوم دورۀ تاریخی میشه؟ همونه که امیرکبیر رو کشت و با مهد علیا ازدواج کرد؟ یا اون میرزا ملکم خان بود؟... یا من برم آبم رو بخورم؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گمون کنم اونی بود که تو قلعه‌ی الموت زندگی می‌کرد و سرانجام مجبور شد دو تا شیر رو بکشه و تاج رو که در میون اونها گذاشته بودند برداشت و بر سر گذاشت و آخر عمر هم با خلیفه سازش نکرد و به زندگی محقری با خوردن نان و پیاز بسنده کرد!
      یا من اشتباه می‌کنم؟!

      حذف
    2. نه شهاب جان، گمونم اون میرزاده عشقی بود که شبها بطور ناشناس برای بیوه ها غذا می برد ولی اخر سر با گوگوش اشنا شد که فیلمشون توی کن جایزه ببره ولی چون در سازمان ملل کفشش رو درآورده بود و جورابش سوراخ بود، تحریمهای شدیدی در صنعت زعفران و کباب کوبیده علیه ما وضع کردند که باعث سونامی ارتجاعی مینی مالیستی در برمه شد... یا من بروم آبم رو بخورم همینطور؟

      حذف
  11. بسی نغز بود..در پاسخ چند بخشی مطالب اذعان شده در صفحه فیس بوک مندرج که جناب کاربر مهنس زحمت آن را کشیدند چند نکته در همان روال مندرج مطالب درج شده فوق می آورم:

    1-همواره دیده ایم که افرادی بوده اند بسیار معتقد به مکتب و مرام فکری و سیاسی خود..این گونه افراد در صورت منشا خدمات شدن و استمرار بر آن(چه وجه مثبت و چه وجه منفی آن به قضاوت تاریخ ذکر شده پس از آنان-اگر بی طرف باشد-) دشمنانی برای خود خواهند یافت..این دشمنان در قالب گروه..دسته..حزب..مخفیانه و بصورت مستقیم یا با دارا بودن ارتباط و حتی عنوان با برخی مقامات کشوری و لشگری بصورت غیر مستقیم مقدمات بدنامی و سقوط اجتماعی و همینطور کاستن یا ساقط نمودن تاثیر گذاری اجتماعی وی را فراهم می آورند..اگر سیستم حکومتی مشروط به همه کاره بودن شخص اول مملکت-یعنی مثلا شاه-در تصمیم گیری های حکومتی بوده باشد..در این صورت تمامی مسئولیت انجام یک عمل-چه اشتباه و چه لازم در عصر خود-بر دین وی خواهد بود و نام و عملکرد این افراد در گذر زمان فراموش خواهد شد.اغماض این مورد خطرناک ترین پازل گمشده رخداد یک ماجراست که کمتر فردی-بخصوص در مقام یک تاریخ نگار و یا تاریخ دان-به جزئیات آن اهمیت می دهد..بلکه با رنگ و لعاب داده شدن و افزوده شدن حواشی به ماجرای اصلی گاه دانسته یا ندانسته مسبب سرپوش گذاری بر علل و عوامل پشت پرده گردیده و چرایی مسئله را با زیرکی تمام محو و کدر می نمایاند..درست همانند گزارشگر مسابقه فوتبال که تنها نقش گلر را برجسته می کند و اینکه موفقیت آن گلر در ترکیب کار تیمی بوده و عوامل پشت صحنه بسیار در پیدایی آن موفقیت نقش مستقیم یا غیر مستقیم راایفا می کنند که غالبا از حوصله مخاطب عام ایرانی خارج است..مخاطب ایرانی اصولا حوصله درک فرآیند های پیچیده درگیر در یک مقطع زمانی خاص که منجر و منتج به حصول نتیجه ای شده را ندارد..بلکه روایت داستان گونه و امیرارسلان وار تاریخی را بیشتر می پسندد و همین امر وی را محکوم به تکرار اشتباهات بدیهی می نماید..

    پاسخحذف
  12. برای نمونه تنها به دو ماجرا اشاره می کنم و از این بند می گذرم..در واقعه قتل تقی ارانی می خوانیم:"ارانی معتقد بود: «مذهب با آن که حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر می‌دانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح می‌گردد. ظهور طبقه روحانیون نیز مانند طبقات دیگر برحسب طبیعت خودِ هیئت جامعه بوده و به مجرد این که تاریخ، وجود آنها را نالازم دانست ضعیف شده و به خودی خود از میان رفته‌اند. عقاید آن‌ها که خود هم مانند عموم معتقد بوده‌اند، عقاید عمومی و مناسب با درجه تمدن زمان بوده‌است. ممالکی که رو به ترقی می‌باشند مذهب را از حکومت جدا می‌نمایند.» (پسیکولوژی ارانی)".. تمامی این مطالب در حالی عنوان می شود که تقی ارانی همچون کسروی در جوانی به درس طلبگی رفته بود و همچون کسروی سعی در تحلیل چرایی عقب ماندگی فرهنگی جامعه آن روز بر مبنای سیطره سرطان گونه مذهب در بافت و پیکره اجتماع داشت..اینان همچون پزشکی که ترجیح می دهد ابتدا خود بیمار شود که بر مبنای سیر پیشرفت بیماری در بدن خود یک درمان مناسب بیابد سعی در شناخت تاروپود سیطره مذهب در جامعه را داشتند..دیدیم که هردو نیز به سرنوشت مشابهی منتها با سالیانی متفاوت گرفتار گردیدند و قتل این دو نشان داد که اسلام چگونه سر از آستین مباشرین قتل این دو بیرون می آید آن چنان که تایید تلویحی شاه یا حداقل سکوتی سنگین به نشانه بی اعتنایی وی را به شادمانی یدک می کشد.. تأسیس" فرقه جمهوری انقلابی ایران" خود در دوره ای که انواع و اقسام جمهوری های رنگارنگ فرقه و قبیله ای در جای جای ایران سربرآورده بود همچون بادکنکی بود که در نهایت ترکید و تنها صدای مهیب ترکیدن آن اسباب های و هوی فرصت طلبان دیگری شد..آیا امکان تمییز این فرقه با جمهوری خودمختار گیلان به رهبری کوچک خان جنگلی برای مخاطب عام ایرانی فراهم بود؟حالیا و شگفتا که هنوز تفسیرهای ملون گونه بسیاری از همان یکه تازی های آن دوران به خورد شنونده امروزین داده می شود و هرکس از منظر خود فیل مولوی را ملامسه می نماید!
    کیخسرو شاهرخ..فردی که نماینده زرتشتیان در مجلس بود..کسی که در تهران آتشکده می سازد(و پیداست که مورد مخالفت کدام طبقه مذهبی واقع می شود!)..کسی که مقبره فردوسی را بازسازی می کند(مجوسی که در هنگام وفات امکان دفن در گورستان مسلمانان را تا مدتها نداشت!)..کسی که لایحه دولت مبنی بر "در مقابل قوانین مصوبه مجلس همه مسلمانان مساوی الحقوق هستند." را بر نمی تابد و با افزودن متمم بر آن یادآور می شود که همه ایرانیان در مقابل قوانین مصوبه مجلس دارای حقوق مساوی هستند و از آن قوانین بهره می برند، و لایحه اصلاحی را به تصویب مجلس می رساند..(آیا این موارد گناه نابخشوده از سوی جامعه علمای اعلام اسلام نیست؟)بر طبق مواردی از این دست آنقدر در گوش رضاشاه می خوانند که این فرد خطرناک است و باید معدوم شود تا پیشینه منفی در ذهن وی فراهم شود..ولی گفته شدن این مطالب برای آشفته کردن ذهن رضاشاه کافی نبود..گویندگی فرزند ارشدش در رادیو برلن بر ضد سلطنت و منافع انگلستان بهانه مناسبی بود تا ذهن از پیش تخدیر شده رضاشاه را قانع نمایند که پدر قربانی پسر شود..(نویسنده :کسروی..ادامه دارد)

    پاسخحذف
  13. 2-در بحث اعدام مخالفان و حذف کسانی که رضاشاه را بر سریر قدرت حمایت می کردند...تیمورتاش وزیر دربار بسیار موافق حذف دین از جامعه و واگشایی فکری بسیار ناشی از این حرکت در صحنه سیاسی و حیات اجتماعی ایران آن روزگار بود بود..وی به اتهام مشارکت با روس ها مغضوب شده و زندانی گشت و سپس به قتل رسید...علی اکبر داور با بیرون ریختن روحانیت از محاکم قضایی و ایجاد دفاتر اسناد رسمی و ثبت ازدواج و طلاق و برانداختن صیغه و اجباری شدن قانون ازدواج دختران از حداقل سن 16 سال خشم روحانیت واپسگرای آن زمان را به جان خرید..

    3-قرارداد دارسی به هیچ عنوان با قراردادی که پس از آن در دوره رضاشاه امضا شد نداشت و در مستند رضاشاه بخوبی هرچند کوتاه به تفاوت های آن اشاره شده است..اینکه کشور با همان 16 درصد درامد نفتی در حال آبادانی عمرانی بود(به نسبت سهم ناچیز شش درصدی قرارداد دارسی)در مقایسه با هپلی هپو شدن سی و پنج ساله کل امدهای نفتی دوره مقدس حکومت خدا بر زمین نشانگر حقایق بسیاری خواهد بود..قرارداد گلشائیان هم در سال 1328 خورشیدی امضا شد..یعنی پس از دوره رضاشاه که البته در آن منافع بیشتری بسود دولت فخیمه انگلیس لحاظ شد!
    3-ارتش رضاشاه را چه کسانی متلاشی کردند و به دستور چه کسی یا کسانی این کار انجام شد؟اگر این ارتش بی کفایت و نالایق بود پس نبرد هرچند کوتاه نیروی دریایی ایران در جنوب یک افسانه بود؟آیا رضا شاه خود ارتشی به بار اورده بود که در موقع لزوم متلاشی شود؟!
    4-مسئله زمین و قریه های فراوانی که رضاشاه مالک آن بود..درست همانند مسئله جواهرات ملی سراسر آغشته به شایعات گردید..همان زمین هایی که بعدها ملی شدند و یا به خود کشاورز و روستایی واگذار شدند و دست مالکین زمین خوار کوتاه شد..البته کشاورز نگون بخت به تحریک و تطمیع و توصیه توده ای ها و روحانیت زمین های خود را فروخت و حلبی نشینی کنار شهرها را پیشه خود کرد!
    6- سخنرانی کاشانی به نفع رضاشاه را جزو ادعاهای جالب توجه طبقه بندی می کنم..من نادان بر آن شدم که منبع این خبر را پیدا کنم..جز تالیفی از بهرام افراسیابی(مورخان قلابی که کارشان خواندن کتب تاریخی و اضافه کردن ترشحات مبارک معده شان به عنوان حقیقت تاریخی می باشد)چیز دیگری نیافتم..پیداست نویسنده این جوابیه طولانی تحقیق کافی و وافر ننموده و شتابزده به بیان به ظاهر جوابی محکمه پسند اقدام نموده است.(بر فرض صحت بی طرفی و سلامت روان نویسنده مزبور)..(نویسنده:کسروی..ادامه دارد)

    پاسخحذف
  14. در جواب دست ب :
    1-متاسفانه افراط و تفریط دست مایه تن و جان ایرانی و ایرانی تبار است..صد البته هیچکس از نقد در امان نیست..حال چه شیعه اش باشد یا شاهزاده..اما مشکل اینجاست که هرکدام از دوطرف نقد را هرچند ملایم هم بوده باشد مصداق بارز توهین به مقدسات خود می پندارند..هردودسته هم پیراهن عثمان بر سر علم دارند..یکی اسلام را و دیگری سلطنت را..اما باید دید ضرر و خسران کدام یک در طول تاریخ منجر به تباهی و محو افکار و مردمان آن گردیده و سست عنصری و دگم اندیشی را رواج داده..کدام یک بیشترین مکافات عمل را کشیده و کدامیک از عاقبت دیگری درس عبرت نگرفته..در دوره کدامیک کارهای مفید(حال به زعم گروه مقابل: مضر)صورت پذیرفته و قس علیهذا..

    2-توهم مبارزه مردمی کماکان پابرجاست..نه هزاران کشته که عددی غلو است صحیح است و نه ثمر دادن مبارزه..پس چرا در دوره اخیر مبارزات ثمر نمی دهد؟ می گویند در دوره شاه آزادی سیاسی نبود..اگر نبود پس گروه هایی که ایران را باغ وحوش کرده بودند چگونه می زیستند؟نهضت آزادی..مجاهدین..ملی-مذهبی..مصدقی چی..بازاری..روحانی..توده ای..فدائیان خلق شاخه اکثریت و اقلیت..و انواع و اقسام گروهای دیگر چگونه با شاه درون خاک ایران در حال مبارزه بودند؟پس الان کجایند مدعیان مبارزه با امپریالیسم و طاغوت؟ به گمانم یا ساواک خائن بوده یا به غایت بی کفایت! ببینید جمهوری اسلامی چگونه با افت کش همه این شته ها را در قالب مبارزین سیاسی قلع و قمع کرده؟!
    3-تنها تفاوت بارز پهلوی با صفوی و قاجار در این بود که مثلث بازاری-روحانی سلطنت بخصوص در زمان رضاشاه بهم خورده بود..صفوی ادم می کشت تا همه سنی ها شیعه شوند و گرد وی جمع شوند..قاجاریه با روحانیت می رقصید که مبادا مردم مفلوک ایران از خواب خرگوشی بیدار شوند و ببینند در دنیا چه خبر است..پهلوی کمی رخصت داد تا ایرانی بیدار شود و راه پیشرفت خود برگزیند..ولی افراط گرایی و مدیریت ناصحیح در برخی امور پهلوی را در انجام امور صحیح و ادامه آن مانع شد و بیداری خردایرانی در مطالبه سهمش از پیشرفت فکری و فیزیکی تبدیل به بیداری اسلامی شد!(کسروی)

    پاسخحذف
  15. -بسیار جالب توجه است که منطق اجباری بودن و نبودن حجاب را بصورت فازی(اصطلاحی در الکترونیک)بپذیریم..مشکل آنجاست که خلط مبحثی بس عظیم صورت پذیرفته است..کشف حجاب در دوره رضاشاه به چه دلیلی صورت گرفت؟ رضاشاه بخوبی از طریق مشاوران و نیز خود اگاه بود که تا حجاب هست سیطره و نفوذ روحانیت که سابقه چند صد ساله هم دارد برپاست..با از میان برداشته شدن حجاب طبیعی است که بخشی از نفوذ روحانیت در ایران کاسته میشد..این طرح یکی از چند طرحی بود که به منظور رسیدن به این امر صورت می گرفت..روحانیت مانع توسعه تجدد و از مخالفان آن بود و در طی انقلاب مشروطه سعی داشت به آن رنگ و بویی شرعی هم ببخشد که با اعدام شیخ فضل الله نوری تا مدتی به آن غائله پایان داده شد..حال باید دید چه منافعی و مضاری از بابت لغو کامل حجاب در اجتماع آن روز صورت گرفت؟مخالفان می گویند که بی بند و باری از پیامدهای غیر قابل اجتناب آن بود..آیا در دوره حفظ حجاب در دوره نظام مقدس ولایی این میزان کاسته شده است؟ مثالهای دیگری هم منتقدان می اورند که بجای خود قابل بحث و مجادله است..
    -در باب کاپیتولاسیون این وزیر اعظم احمدشاه نبود که به انجام این امر مبادرت کرد..اساسا ایران در موقعیتی نبود که به عنوان یک قدرت قدر در سیاست خارجه بخصوص نسبت به همسایه نیرومند و مقتدر شمالی خود خودی نشان دهد..این امر موهبت روسیه کمونیستی بود که به دستور لنین تمامی قراردادهای دوره تزاری لغو شد..پس چرا به این مطلب اشاره نمی شود که روسیه لنینی حتی پیشنهاد بازگردانده شدن سرزمین های از کف رفته ایران در دوره قاجاریه مصادف با روسیه تزاری را هم داده بود منتها بی تدبیری و ندانم کاری قاجار نشان داد که این مقال خارج از توان و حوصله بحث علم پلتیک در نزد آنان است...

    پاسخحذف
  16. -مسائل هرزمان را باید در زمان خود سنجید..اگر بدلیل انجام یک اتفاق آن را تعمیم به کل داده و با دانش امروزین بسنجیم و با نام عمومی نهادن کثافت اخلاقی وجدان نداشته خود را فریب دهیم بحث دیگری است..تمامی انقلابیون سال 57 در کشتارهای دوره سی و پنج ساله جمهوری اسلامی مسئولیت دارند و هیچ گاه نمی توانند ادعا نمایند که ما انقلاب کردیم و آنی نشد که ما می خواستیم..خیر..هرکودکی که اکنون انگشت دست خود را در گذر از پل میانگذر روستای گاودانه از دست می دهد..هرکودک پیرانشهری که در جنگ ایران و عراق دچار تبعات ناشی از بمباران شهر کرد نشین حلبچه در عراق کشته و مصدوم می شود..هرکودکی که بدلیل وضعیت وخیم اقتصادی فعلی بدلیل گرفتاری به بیماری خاص و نبود امکانات اقتصادی والدین جهت تهیه دارو جان خود را از دست می دهد..هرکودک شین آبادی که در مدرسه روستای خود دچار سوختگی شدید منجر به فوت و نقص عضو ناشی از سوختن بخاری اتاق درس مدرسه می گردد..همگی و جملگی اگر بخشی از آن متوجه حاکمیت نابخرد فعلی است..بخش دیگرش متوجه ندانم کاری ما در سی و اندی سال گذشته است که ندانسته دست به حماقتی زدیم که سرانجامش این چنین شوم بود..نویسنده محترم مطلب در جای گرم نشسته و از دور دستی بر آتش دارند..فنجان چای در دست گرفته و از پنجره اتاق گرمی به فضای برفی و تاریک بیرون می نگرند و در حالی که چای می نوشند می گویند چه منظره زیبایی..درحالیکه سرمای استخوان سوز فضای بیرون فقط برای کسی معنا می یابد که خود گرفتار آن است..
    -مخالفت با سلطنت طلبی به معنای عاشق جمهوری اسلامی بودن نیست..این درست..ولی سرسختی در خالفت با سلطنت این شبهه را به ذهن متبادر می کند که باید منطقی روان و مستدل در ذهن مخالف بوده باشد که این چنین مخالف سرسختی است..اما همینکه دهان می گشایند رگه هایی از وابستگی های فکری به هذیان های سیاسی از مخیله مبارکشان بیرون می زند..شخصا طرفدار سلطنت نیستم و می گویم که نقد به آن وارد است..ولی باید دید تخریب و ترور شخصیتی را بنام نقد منصفانه به خورد خواننده دادن چه محلی از اعراب نزد خواننده دانا و نسبتا اگاه و گاه حساس به مسائل روز جامعه و اجتماعش خواهد داشت..
    -از بین آن 190 کشور کذایی بدون کلی گویی کشوری را نام ببرید که دقیقا شرایط ما را داشته و همانند ما روش اجتماعی خود را برگزیده و لزوما به نتایج مشابه ما دست نیافته است..
    -فساد مالی خاندان پهلوی قابل انکار نیست..اما باید دید با چه دوره و برهه تاریخی در ایران مقایسه می کنیم که تنها نقطه تاریک تاریخ این سرزمین همان دوران پهلوی ها می باشد!
    -فراموش نکنیم که شبکه تلویزیونی در فکر جذب هرچه بیشتر مخاطب و درآمد زایی است..بخصوص وقتی خلا ناشی از آشفته گویی سیاسی و غلو های فکری و تاریک بودن حقایق تاریخی در میان باشد این تلویزیون است که می تواند توسن سرکش خیال را به هرکجا بتاراند..اگر می خواهیم پاسخی برآن دهیم باید همانند آن در یک شبکه تلویزیونی بی طرف-اگر بیابید-افراد حرفه ای با مشاورت تاریخ نگاران و مورخان دانا و بی طرف-بازهم اگر بیابید-برنامه بهتری بسازند..این چنین کلی گویی های احساسی در قالب جمله بندی های شتابزده تنها محبوبیت برنامه را بیشتر می کند..هدفی که سازنده برنامه خود به آن واقف است..در نبود حقایق این شایعه است که قدرت می گیرد..هشیار باشیم که خودمان شایعه پراکنی نکنیم!(کسروی)

    پاسخحذف
  17. {هرکودک پیرانشهری که در جنگ ایران و عراق دچار تبعات ناشی از بمباران شهر کرد نشین حلبچه در عراق کشته و مصدوم می شود..هرکودکی که بدلیل وضعیت وخیم اقتصادی فعلی بدلیل گرفتاری به بیماری خاص و نبود امکانات اقتصادی والدین جهت تهیه دارو جان خود را از دست می دهد..هرکودک شین آبادی که در مدرسه روستای خود دچار سوختگی شدید منجر به فوت و نقص عضو ناشی از سوختن بخاری اتاق درس مدرسه می گردد..همگی و جملگی اگر بخشی از آن متوجه حاکمیت نابخرد فعلی است..بخش دیگرش متوجه ندانم کاری ما در سی و اندی سال گذشته است که"ندانسته" دست به "حماقتی "زدیم که سرانجامش این چنین شوم بود.}

    در تونس: اگر امروز اسلام گرایان، زنان را تحت فشار قرار داده و .... بعلت این است که ملت تونس "ندانسته" دست به "حماقتی" زده که...بهر حال باید انصاف داد بن علی در مقایسه با .... کمتر می دزدید، کمتر می کشت و...
    در لیبی: اگر امروز اسلام گرایان و افراد مسلح، امنیت را در کشور از بین برده و... بعلت این است که ملت لیبی "ندانسته" دست به "حماقتی" زده که...بهر حال باید انصاف دادمعمر قذافی در مقایسه با .... کمتر می دزدید، کمتر می کشت و...
    در مصر: اگر امروز اسلام گرایان کشور را به اشوب کشیده و... زنان...مسیحیان.... بعلت این است که ملت مصر "ندانسته" دست به "حماقتی" زده که...بهر حال باید انصاف داد مبارک در مقایسه با .... کمتر می دزدید، کمتر می کشت و...
    اگر امروز استبداد طلبان در ایران با افتخار از دوران طلایی در زمان رضا شاه کبیر، محمد رضا شاه آریامهر، خمینی کبیر،... حرف می زنند و برای هر چه که کرده اند توجیهی دارند و البته معترفند اشتباهات بسیار کوچکی هم شده که خوب در میان آن همه عظمت وشکوه کارهای انجام شده به چشم نمی آید بعلت این است که ملت ایران ندانسته دست به "حماقتی" زده که ...
    راستی چرا ملت های خاورمیانه مدام "ندانسته" دست به "حماقت" می زنند و کسانی که سد راه پیشرفت و آزادی خود می دانند در بزنگاه های تورم و بیماری هلندی و بیکاری و خفقان و...
    از سر راه بر می دارند؟ و از تاریخ ملل همسایه درس نمی گیرند؟ از همه جالب تر، چرا در حکومت های اخیر خاورمیانه که همگی سکولار لیبرال و مدرن وابسته به امریکا بودند، فقط اسلام گرایان (اخوان المسلمین) اپوزیسیون قانونی با حق شرکت در انتخابات و در نتیجه شناخته شده برای عموم مردم این کشورها بودند؟ درست نظیر ایران که همه مخالفان قلع و قمع شدند و فقط ملایان آزادی عمل داشتند و یکی مثل دکتر شریعتی مبارز زندانی با بورس بنیاد پهلوی به سوربن فرانسه می رفت؟...
    سکینه باجی

    پاسخحذف