۱۳۹۵/۰۶/۱۶

چیستی جمهوری اسلامی (۴) ؛ بحران‌های پنجگانه‌ی رژیم

 جمهوری اسلامی در حال حاضر با پنج بحران اساسی دست به گریبان است و برای اینکه بتواند از حیات خود تنش‌زدایی کند و جامعه را به ثبات نسبی برساند، باید بر این پنج بحران غلبه کند. ولی پرسش اینست که آیا رژیم اساسا قادر به این کار هست؟ پنج بحران اساسی نظام عبارتند از:

۱ـ بحران هویت: این رژیم هنوز پس از ۳۸ سال نمی‌تواند هویت خود را تعریف کند. یعنی میان قرن اول هجری و قرن بیست و یکم میلادی معلق است. از این‌رو در زمینه‌ی توسعه از الگوی دوپاره و متناقضی پیروی می‌کند: از جهان مدرن فقط «وجه ابزاری» آن یعنی پهپاد و بمب اتمی و موشک و کالای مصرفی را می‌خواهد و با «وجه تفاهمی» آن یعنی آزادی و دمکراسی و حقوق بشر سر آشتی ندارد و از نظام ارزشی پوسیده‌ی خود پیروی می‌کند. همین تناقض به رژیم چهره‌ای دوگانه بخشیده که وجهی از آن به غایت واپسگرایانه و قرون‌وسطایی است و قشرهای تجددطلب جامعه را که خواهان زیستن مطابق ارزش‌های امروزی هستند به تقابل با آن کشانده است.

۲ـ بحران حقانیت: برای این رژیم دیگر دست‌کم از سال ۸۸ آشکار شد که از مشروعیت کافی برخوردار نیست. تظاهرات چند میلیونی مردم تهران و درگیری‌های خونباری که در آن سال روی داد، به رژیم نشان داد که مخالفت بخش چشمگیری از جامعه با این حکومت مانند یک آتشفشان خاموش است که هر لحظه ممکن است سر باز کند و هستی این رژیم را برباد دهد. اما ترس رژیم فقط از نیروهایی نیست که در آن زمان از فرصتی لحظه‌ای استفاده کردند و به خیابان‌ها آمدند، بلکه همچنین از «مخالفان خاموش» خود می‌ترسد که از این رژیم بیزارند، ولی هنوز حاضر نیستند فعالانه به میدان آیند و هر ریسکی را بپذیرند. باید این واقعیت را نیز پذیرفت که این رژیم علاوه بر سازمان‌های تا دندان مسلح نظامی و امنیتی برای سرکوب مخالفان، هنوز از یک پایگاه نسبتا گسترده‌ در میان سنتی‌‌ترین، متعصب‌ترین و عقب‌مانده‌ترین قشرهای اجتماعی برخوردار است و قادر است آنان را بسیج کند. با این همه، این رژیم تبلور یک حکومت مخوف و سرکوبگر پلیسی است.   

۳ـ بحران اقتصادی: بحران اقتصادی، یکی از پیامدهای جدی سیاست‌های ماجراجویانه و ویرانگر رژیم در دهه‌های گذشته بوده است. این بحران نشان داده که رژیم به دلیل علایق ایدئولوژیک خود، کارایی ندارد و ثروت‌های جامعه را یا چپاول می‌کند یا بر باد می‌دهد. وضعیت بحرانی ایران در زمینه‌ی اقتصاد، مشکلات معیشتی مردم، شمار بالای بیکاران، اختلاس و فساد وحشتناک حاکم بر اقتصاد، نقش مافیایی سپاه پاسداران در سلطه بر شریان‌های اصلی اقتصاد کشور، به تاکید نیازی ندارد و امروز هر ایرانی با پوست و گوشت خود لمس می‌کند که کشور با چه مشکلات عظیم اقتصادی دست به گریبان است و مردم چه مشکلات معیشتی بزرگی دارند.  

۴ـ بحران عقلانیت دیپلماتیک: سیاست خارجی جمهوری اسلامی از روز اول تأسیس این نظام خردستیز و ماجراجویانه بوده است. این رژیم برپایه‌ی علایق ایدئولوژیک خود یعنی اسلامگرایی شیعی، از همان نخست خواهان «صدور انقلاب» به کشورهای منطقه و بقول خودش مبارزه با «استکبار جهانی» بود. یکی ازپیامدهای مصیبت‌بار این سیاست، جنگ هشت ساله با کشور عراق بود. اگر چه صدام حسین آغازگر این جنگ بود، ولی جمهوری اسلامی حاضر نیست اعتراف کند که سیاست‌های خمینی برای تحریک شیعیان عراق در این زمینه چه نقشی داشته است. پس از سرنگونی صدام حسین توسط ارتش آمریکا، راه نفوذ ایران در منطقه برای برقراری «کمان شیعی» از جنوب لبنان تا سوریه و عراق و ایران و یمن هموار شد. به موازات آن، تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب اتمی عملا جامعه‌ی جهانی را به تقابل با ایران کشاند و به تحریم‌ها و انزوای ایران و فروپاشی اقتصاد انجامید. جمهوری اسلامی به دلیل جزمیت ایدئولوژیک نمی‌تواند بفهمد که منافع ملی ایران با قلدری و شرارت تامین‌شدنی نیست، بلکه با سیاستی خردگرایانه و یک دیپلماسی هوشمندانه برپایه‌ی گفت‌وگو با دیگر کشورها تامین می‌شود. ایران هم‌اکنون در منطقه با دشمنان زیادی روبروست که نتیجه‌ی «سیاست دشمن‌سازی» جمهوری اسلامی هستند. این بحران عقلانیت در سیاست خارجی، یکی از بحران‌های جدی این نظام است و اگر چاره نشود، ممکن است در آینده یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران را نابود سازد. ایران هم‌اکنون در منطقه تنهای تنهاست.  

۵ـ بحران ساختاری: رژیم جمهوری اسلامی همچنین با یک بحران ساختاری روبروست که برخاسته از قانون اساسی و ثنویت حاصل از آن است، ثنویتی میان نهاد «ولایت» از یکسو و «جمهوریت» از دیگر سو. در موارد زیادی این تقابل کمرنگ می‌شود، چون میان نهاد ولایت و جمهوریت اختلاف نظر زیادی وجود ندارد، ولی در مواردی هم این تقابل شدت می‌گیرد. البته نیروهای مخالف این نظام نباید به این تقابل و بحران ساختاری چشم امید بدوزند، زیرا جناح‌های حکومتی هر دو خواهان حفظ این نظام هستند و فقط در امور مدیریت کردن آن دارای اختلاف‌نظرند. با این همه، پررنگ شدن تضادهای درونی رژیم می‌تواند آن را تضعیف کند و برای تشدید مبارزات مردم فرصتی فراهم آورد.

بحران‌های پنجگانه‌ی بالا نشان می‌دهند که مشکل این نظام فقط مشکل اقتصادی نیست و این رژیم باید با بحران‌های دیگری نیز دست و پنجه نرم کند که هر یک توان این رژیم را می‌فرسایند و کاهش می‌دهند و آن را با مشکلات تازه‌ی دیگری روبرو می‌سازند.  

شهاب شباهنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر