۱۳۹۵/۰۴/۱۵

«مدرنیزاسیون وهابی»

 اخیرا گزارشی درباره‌ی عربستان سعودی می‌خواندم. یک تاریخدان این کشور به نام «عرفان ال‌علوی» که به دلیل دیدگاه‌های انتقادی و از بیم پیگرد در لندن زندگی می‌کند، یادآور شده بود که این روزها اگر کسی به مکه، یعنی قبله‌گاه و مقدس‌ترین شهر مسلمانان جهان سفر کند، در نگاه اول تصور می‌کند که وارد لاس‌وگاس شده است! به گفته‌ی او این شهر که زمانی از یک سادگی و حتی گونه‌ای تواضع معنوی برخوردار بود، به شهری تبدیل شده است با ظاهری مدرن و پر از تجملات و زرق و برق.

ابن‌بطوطه، جهانگرد مراکشی حدود ۷۰۰ سال پیش در سفری طولانی از جمله از مکه دیدن کرده بود. او در سفرنامه‌ی خود مکه را شهری میهمان‌دوست توصیف کرده بود که به‌رغم فضای مذهبی، تکثرگرایی و تبادل عقاید را تاب می‌آورد و حتی به عارفان اجازه می‌دهد از راهی که خود درست می‌دانند در جستجوی خدا باشند. به گفته‌ی ابن‌بطوطه در این شهر هنگامی که زنان «زیبا و خوش‌پوش» مکه از کنار کسی عبور می‌کنند، بوی عطر آنان تا مدتها مشام را نوازش می‌کند.

امروز اما از توصیفات ابن‌بطوطه درباره‌ی فضای فرهنگی آن زمان مکه چیزی باقی نمانده که یادآور گذشته‌ی نسبتا روادار آن باشد. مکه‌ی امروزین، نمادی از ویرانی خودخواسته و آگاهانه‌ی همه‌ی یادگارهای قدیمی است. مدرنیزه کردن این شهر با گام‌های بلند پیش می‌رود و همه‌ی آثار تاریخی آن را از سر راه خود برمی‌دارد. مراکز خرید مانند قارچ از زمین سربرمی‌آورند. در کنار فروشگاه‌های شیک و بوتیک‌های لوکس زنجیره‌ای با کالاهای مارک‌ غربی، در هر گوشه‌ای شعبه‌های «مرغ کنتاکی»، «همبرگر مک‌دونالد»، «پیتزا هات» و دیگر «فست‌فود» فروشی‌ها به چشم می‌خورد که مشتریان زیادی هم دارند. برج‌های بلند و باشکوه و هتل‌های غول‌آسا که برخی تا ۸۰۰۰ اتاق دارند، باعث می‌شوند که کعبه و مسجدالحرام در برابر این مظاهر «مکه‌ی مدرن» جلوه‌ای حقیرانه داشته باشند.

این‌ها اما فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه اینست که این شهر برای رشد و اعتلای فرهنگی مردم چیزی برای عرضه کردن ندارد. نه از سینما خبری است، نه از تئاتر، نه از کنسرت‌های موسیقی و سالن‌های رقص و غیره. مکان‌ها و مراکزی که بتوان در آن ساعاتی را به شادی و سرگرمی گذراند به ندرت یافت می‌شود. همه جا خرید و فروش و مصرف و تجارت حرف اول و آخر را می‌زند.

بیهوده نیست که سرگرمی بسیاری از مردم در این خلاصه شده که به دیدن مراسم اعدام و شلاق‌زنی در ملاء عام می‌روند. این‌گونه مجازات‌ها و مراسم اخیرا در عربستان سعودی آنچنان افزایش یافته‌ که حکومت را با «کمبود دژخیم» روبرو ساخته و آن را واداشته با آگهی در پی استخدام دژخیم بگردد. در این آگهی‌ها تصریح شده که شغل دژخیمی به «دانش اولیه» نیازی ندارد! گفتنی است که شغل دژخیمی یعنی گردن‌زنی با شمشیر یا شلاق‌زنی، در عربستان سعودی یک «شغل دولتی» با درآمد خوب بشمار می‌رود و چنین افرادی در گروه «مقامات مذهبی» طبقه‌بندی می‌شوند که از جایگاهی ممتاز برخوردارند.

در کشوری که رویگردانی از دین با مجازات مرگ پاسخ داده می‌شود و زنان را در صورت «خیانت به همسر» سنگسار می‌کنند، در کشوری که هیچ زنی بدون اجازه‌ی شوهر یا مرد دیگری که «سرپرستی» او را برعهده دارد اجازه‌ی سفر ندارد، در کشوری که زنان حتی اجازه‌ی رانندگی ندارند، البته میعادگاهی برای جوانان وجود دارد: هر روز دختران جوان از خانواده‌های پولدار در لیموزین‌های شیک و البته با راننده‌ی شخصی به بلوار اصلی شهر می‌روند تا در آنجا پسران جوانی از طبقه‌ی خود را ببینند که غالبا در اتومبیل‌های گران‌قیمت روباز، شماره‌ی موبایل یا آدرس ایمیل خود را روی تابلوی بزرگی نوشته و بالا برده‌اند تا شاید این دختران لطفی کنند و آنها را برای تماس‌های بعدی یادداشت کنند. این، اما ارتباطی در دنیای مجازی باقی می‌ماند. جوانان عربستان سعودی در «جهانی موازی» زندگی می‌کنند که ارتباط چندانی با دنیای واقعی ندارد. برای آنان پناه‌بردن به فضای مجازی، گریز از دنیای واقعی است. گفته می‌شود که شمار کاربران فیس‌بوک به نسبت جمعیت، در هیچ کشوری به اندازه‌ی عربستان سعودی نیست.

از زمانی که در اواخر سده‌ی هجدهم میلادی خاندان سعودی دیدگاه‌های مذهبی محمدبن عبدالوهاب را به اندیشه‌ی راهنمای خود تبدیل کرد، دیگری هیچ چیز در عربستان نمی‌تواند بیرون از اراده‌ی بنیادگرایان اسلامی تحقق پذیرد و بدون دکترین وهابیت کل نظام این کشور دچار تزلزل می‌شود. بر این پایه می‌توان الگوی رشد کنونی در عربستان سعودی را «مدرنیزاسیون وهابی» نامید. (ما در گفتاری جداگانه به برادر دوقلوی آن در ایران یعنی «مدرنیزاسیون شیعی» و شاخص‌های آن نیز خواهیم پرداخت).
الگوی «مدرنیزاسیون وهابی» مدل رشدی تحت رهبری و مدیریت اسلامگرایان سنی است که در پی شکست الگوهای رشد «شبه‌ملی» و «شبه‌سوسیالیستی» در کشورهای خاورمیانه پدید آمد. چنین الگویی صرفا به یاری دلارهای نفتی ممکن شده و یکی از پوچ‌ترین و تباه‌ترین الگوهای رشد در جوامع امروزین است. این نوع مدرنیزاسیون در پی ترکیب دیانت با اشکال حکمرانی سیاسی پیشامدرن است، از رشد و سازمان‌یافتگی جامعه‌ی مدنی جلوگیری می‌کند و از مردم می‌خواهد که آرام و سربزیر باشند و ارزش‌های سنتی را رعایت کنند. مردم در عوض می‌توانند در مصرف تا دلشان می‌خواهد «مدرن» باشند و با هم رقابت کنند، اما نباید در سیاست مداخله کنند و مشروعیت حکمرانان را زیر سؤال ببرند.

موتور پیش‌بردن چنین الگویی همان‌گونه که گفتیم دلارهای نفتی است و بدون آن همه چیز فرومی‌پاشد. جامعه‌ا‌ی که از چنین الگوی رشدی برآمده، جامعه‌ای است بسته و مذهبی و خرافی، ناروادار و آکنده از تبعیض‌های گوناگون و عقب‌مانده در مناسبات میان‌انسانی که به‌رغم رنگ و لعاب مدرن و تجملی و پر زرق و برق خود، با یک پا در قرون وسطی ایستاده است؛ جامعه‌ای که در آن مصرف‌زدگی بیداد می‌کند، اما از سازندگی و بارآوری واقعی هیچ نشانه‌ای دیده نمی‌شود.
شهاب شباهنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر