۱۳۹۵/۰۴/۳۰

ابن‌رشد: آموزه‌ی ارسطو برترین حقیقت است

آنچه در تاریخ اندیشه به نام «فلسفه‌ی اسلامی» شناخته می‌شود، پیش از هر چیز آمیزه‌ای از اندیشه‌های ارسطویی و آرای مکتب نوافلاطونی است که از طریق ترجمه‌ی آثاری در این زمینه به زبان سریانی و سپس از سریانی به عربی، در حوزه‌ی فرهنگ اسلامی گسترش یافت. این گرایش فکری هم در شرق سرزمین‌های اسلامی نمایندگانی داشت و هم در غرب آن. اگر فارابی و ابن‌‌سینا را نامدارترین نمایندگان «فلسفه‌ی اسلامی» در شرق بدانیم، باید از «ابن‌رشد» به عنوان برجسته‌ترین نماینده‌ی آن در غرب سرزمین‌های اسلامی یاد کنیم.

ابن‌رشد از پیگیرترین پیروان مکتب مشاء (مکتب فلسفی ملهم از آموزه‌های ارسطو) بود. او را «شارح» می‌نامیدند، زیرا با اینکه زبان یونانی نمی‌دانست و ناچار بود از ترجمه‌های آثار ارسطو به زبان عربی استفاده کند، بر شماری از آثار ارسطو شرح و تفسیر نوشت. ابن‌رشد از دیدگاه یک متفکر مشایی، بر آرای متفکران شرق مانند فارابی و ابن‌سینا نیز نقدهایی نوشت و آنان را به جای فیلسوف «متکلم» خواند. او همچنین نقد کوبنده‌ای بر دیدگاه‌های امام محمد غزالی نوشت که در کتاب «تهافت ‌الفلاسفه» خود سخت به فیلسوفان تاخته بود. 

واژه‌ی «تهافت» به معنی خطا و لغزش است و غزالی به عنوان فقیه در کتاب خود فیلسوفان را به خطاهای مکرر متهم کرده بود. ابن‌رشد در کتابی به نام «تهافت التهافت» به غزالی پاسخ می‌دهد و با منطقی استوار ضعف استدلال‌های او را برمی‌شمرد و او را «واهی البرهان» می‌خواند. در این نوشته نخست به زندگی ابن‌رشد نگاهی می‌افکنیم و سپس به معرفی سویه‌هایی از آرای او می‌پردازیم.

ابوالولید محمدبن احمدبن رشد در سال ۱۱۲۶ میلادی در قرطبه (کوردوبا) در ایالت آندلس اسپانیا زاده شد. جنوب اسپانیا در آن زمان در تسخیر مسلمانان بود و شهر قرطبه یکی ازمراکز اندیشه و علم در سرزمین‌های اسلامی به شمار می‌رفت. ابن‌رشد نخست به آموزش فقه پرداخت و پس از رسیدن به مقام استادی، مدتی به عنوان قاضی در شهر قرطبه کار کرد. سپس به طب و ریاضیات و سرانجام به حکمت و فلسفه روی آورد. او بعدها به مراکش نزد سلطان ابویعقوب فراخوانده شد که مردی روادار و فرهنگ‌دوست بود و شماری از متفکران و دانشمندان عصر و از جمله ابن‌طفیل را در دربار خود گردآورده بود. ابن‌رشد از نخستین دیدارش با خلیفه نقل کرده که در آن ابویعقوب از او می‌پرسد نظر فیلسوفان درباره‌ی عالم چیست و آیا عالم قدیم است یا حادث؟ ابن‌رشد در پاسخ دچار بیم و تعلل می‌شود و نمی‌دانسته چه باید بگوید؛ زیرا در حالی که قرآن به پیروی از کتاب مقدس عالم را آفریده‌ی خدا می‌داند، فیلسوفان یونانی به قدیم بودن آن باور داشته‌اند.

خلیفه پس از چندی به ابن‌رشد وظیفه می‌دهد که بر آثار ارسطو توضیحاتی بنویسد تا پیچیدگی‌ها و دشواری‌های آن برای دوستداران حکمت رفع شود و آنان بتوانند به عمق اندیشه‌های فیلسوف بزرگ یونان پی ببرند. ابن‌رشد عمری را در این راه صرف می‌کند و هر چه پیش می‌رود دلبستگی او به ارسطو بیشتر می‌شود. این دلبستگی چنان است که گاهی به نظر می‌رسد او فلسفه‌ی ارسطو را از آموزه‌های قرآن و وحی برتر می‌داند. ارنست رنان، پژوهشگر فرانسوی تاکید می‌کند که روش ابن‌رشد در شرح آثار ارسطو ویژه بوده است. در حالی که فارابی و ابن‌سینا از روش «تلخیص» استفاده می‌کردند و سخنان ارسطو را با سخنان شارح چنان درهم می‌آمیختند که تفکیک آن برای خواننده ناممکن می‌شد، ابن‌رشد در شرح‌های بزرگ خود با امانت‌داری نخست فقره‌ای از سخنان ارسطو را عینا نقل می‌کرده و سپس به تفسیر جزء به جزء آن می‌پرداخته است.

اما سرانجام بر سر ابن‌رشد همان بلایی آمد که بر سر بیشتر متفکران و دوستداران حکمت و فلسفه در حوزه‌ی فرهنگ اسلامی آمده بود. تا زمانی که ابویعقوب زنده بود، ابن‌رشد به عنوان فیلسوف از جایگاه ارجمندی برخوردار بود. اما پس از مرگ خلیفه و جانشین شدن ابویوسف به جای پدر، ورق برگشت. فقیهان که از افکار ابن‌رشد کینه‌ای بهیمی‌ به دل داشتند، به تحریک خلیفه پرداختند و ابن‌رشد را نزد او «کافر» و «زندیق» خواندند. به تحریک آنان شورشی علیه ابن‌رشد برپا شد و سرانجام به دستور خلیفه او را با حضور فقیهان در قرطبه محاکمه کردند و آثار او را «کفر محض» خواندند و گفتند هر کس آنها را بخواند «ملعون» است!

ابن‌رشد را به قریه‌ای یهودی‌نشین در جنوب قرطبه تبعید کردند و به فرمان خلیفه همه‌ی کتاب‌های فلسفی او را در میان ناسزا و نفرین عوام در کوچه‌ها سوزاندند. البته پس از چندی خلیفه با شفاعت گروهی ابن‌رشد را بخشید و او را به مراکش خواند. اما این کار برای اعاده‌ی حیثیت از او نبود و ابن‌رشد پس از مدتی در سال ۱۱۹۸ میلادی در سن ۷۲ سالگی در انزوا در مراکش درگذشت. مرگ این متفکر هفت سال پس از آن روی داد که در شرق سرزمین‌های اسلامی، متفکری دیگر چون شهاب‌الدین سهروردی، در سن ۳۶ سالگی با ‌توطئه و کینه‌توز‌ی فقیهان محاکمه و در قلعه‌ی حلب سربه نیست شده بود.

ابن‌عربی تصویری اندوهبار از مراسم تشییع جنازه‌ی ابن‌رشد ارائه کرده است. به گفته‌ی او، یک طرف زین اسبی تابوت ابن‌رشد آویزان بود و طرف دیگر کتاب‌های او که هم‌وزن جنازه بود! با مرگ ابن‌رشد که واپسین و بزرگ‌ترین متفکر یونانی‌مشرب مسلمان بود، شعله‌ی کوچک اندیشه‌ی فلسفی در سرزمین‌های اسلامی برای همیشه فرومرد، در حالی که این شعله به یاری آثار او می‌رفت از نو در اروپای مسیحی زبانه کشد!
(این گفتار ادامه دارد)

شهاب شباهنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر