میگویم پس مسلمان شدنِ تو در اختیار خودت نبود، همانطور که در اختیار پدر و مادرت و پدران و مادرانِ آنان هم نبود! همکار پاکستانی او به جای او جواب میدهد و میگوید همانطور که نوزاد به شیر احتیاج دارد و مادر این را میداند و او را تغذیه میکند، به دین اسلام هم نیاز دارد و به کسبِ اختیاری آن نیازی نیست و پدران و مادران به این مسئله واقفند و این احتیاج را رفع میکنند!
نمونه این افراد و با این برداشت در جهان کم نیستند. مسئله این نیست که این افراد چگونه مسلمان شدهاند و به همین طریق بر تعداد آنها اضافه میشود، بلکه تفکری خطرناک در جهان در حال شکلگیری است که اندک شماری از محققان و سیاستمداران در کشورهای غربی و غیرمسلمان به آن اشاره کردهاند. مغزهای بیماری که درون سرهای عدهای دغلباز و طمعکار جای گرفته، با تبلیغات و تحریکات، درصدد جا انداختن این بینش و گسترش این دین در جهان هستند تا به گفته خودشان حکومت اسلام را جهانی کنند!
اکثرِ مسلمانانی که از کشورهای اسلامی آمدهاند و در غرب زندگی میکنند، نمیتوانند دشمنیِ ذاتی خود را با غرب و اسرائیل پنهان کنند. از امکاناتی که در کشورهای خودشان از آن محروم بودهاند استفاده میکنند و بسیاری از آنها مثل غربیها از آنچه اسلام بر آنها حرام کرده بهره میجویند ولی با شنیدن نام اسرائیل و آمریکا کهیر میزنند! افغانها، پاکستانیها، ترکهای مهاجر، عربها، مسلمانان جمهوریهای سابق شوروی و بسیاری دیگر که شامل بخش قابل توجهی از ایرانیان هم میشود از آن زمره هستند.
اگر به لحظه تولد نوزادان در کشورهای اسلامی باز گردیم، میبینیم که پدر و مادر با گفتن اذان در گوش بچه، در واقع اولین ضربه مغزی را به او وارد میکنند و بعدها با "تربیت اسلامی" و شکل دادنِ اجباری زندگی او به سبک اسلامی و طبعا با کمک تبلیغات دغلبازان و شارلاتانهای دینفروش، عملا زمینهساز آن میشوند که او عمری را در "اغمای" ناشی از آن ضربه مغزی اولیه سپری کند!
همه نوزادان موقع تولد گریه میکنند. ولی نقل کردهاند که امام نقی موقع تولد لبخند بر لب داشت و به محض ابنکه اذان در گوش او خواندند، غش غش شروع به خندیدن کرد، بطوریکه از زور خنده، بول و غایط فراوانی نثار عبای پدر بزرگوارش امام محمد تقی کرد!
پاسخحذف