۱۳۹۲/۰۵/۲۹

سد در سدی‌ها!

سد در سدی‌ها کسانی‌ هستند که با بستن چند سد در مسیر آب، از تداوم جریان آن جلوگیری می‌کنند و گنداب بوجود می‌آورند! آنهایی که با هدفی مشخص بر سر یک حرف باطل باقی‌ مانده‌اند و جلوی نشر حقایق را می‌گیرند. آنهایی که برایشان همه چیز صد در صد و همه رنگ‌ها فقط سیاه یا سپید است. آنهایی که با بلوا و آشوب در پی غوغاسالاری و خاموش کردن هر صدای مخالفی هستند. آنهایی که منطق را بایگانی و دلشان را به دایره بسته ذهنشان خوش کرده‌اند. آنهایی که باعث شده‌اند آزاداندیشان از جمع دوری بجویند و خاموش در کناری به تماشا بایستند و قلم‌ها را غلاف کنند. حضور مخرب همین دسته‌های یکسونگر بود که حداقل در سایت‌های اشتراک لینک به کاهش فعالیت یا خاموشی افرادی انجامید که با مسائل و مشکلات واقعی جامعه آشنایی و حرفی برای گفتن داشتند.

گاهی‌ انسان فکر می‌کند که همه اینها نقشه‌ای برای دور کردن آزاداندیشان و واقع‌بینان از میدان بوده است تا انحصارطلبان در این آوردگاه بیشتر جولان دهند و یکه‌تازی کنند. بخش قابل توجهی‌ از وبلاگ‌نویسان خوش‌فکر، دیگر میل و رغبتی به گفت‌وگو نشان نمی‌دهند و خلأ ایجاد شده از این خاموشی، در سایت‌های اشتراک لینک ملموس است. تاریکی می‌تازد و تاباندن نور به سیاهی‌ها به فراموشی سپرده می‌شود. صدای آخرین بازماندگانِ  فعالِ  آزاداندیشان هم در میان هیاهوی مغلطه‌کاران و سفسطه‌جویان به جایی‌ نمی‌رسد و در جیغ و داد تعصب‌ها گم می‌شود.

احزاب و سازمان‌های گاه  چند نفره، ادعای نمایندگی ملتی هفتاد و پنج میلیون نفری را دارند و به نام مردم سخن می‌گویند تا برای خود حقانیتی کاذب بتراشند و به یاری آن چندصدایی را تعطیل و تکصدایی را حاکم کنند. اما این عده‌ حتی توان دفاع از آنچه می‌گویند را ندارند و فقط جا را برای بقیه تنگ کرده‌اند. در پایان باید گفت که در خلأِ  ایجاد شده فقط بانگ خطر است که به گوش می‌رسد و بس!

۸ نظر:

  1. نمیدانم که شما هم همین احساس من را دارید یا نه، قبلاً اگر میخواستیم در باره یک نفر قضاوت بکنیم و خوب و بد آن را بگوییم فضا کمی‌ مناسبتر بود و محیط مجالی به ما میداد که مثلا در باره شاه و یا مصدق از نقاط ضعف یا پسندیده آنها سخن بگوییم و مورد حمله صد در صدی‌ها قرار نگیریم، البته خودم را نمیگویم چون اطلاعاتم در آن حد نیست که وارد جزئیات بشوم، اما به عنوان یک ناظر می‌بینم جای خیلی‌‌ها که با دقت و حفظ امانت وقایع را بررسی‌ و تحلیل میکردند خالی‌ است. خدایان و اجنه را شکر که در این وبلاگ، هنوز دوستان قدیمی‌ با همان روال سابق به تحلیلِ وقایع و مسائل میپردازند. واقعا حیف است که با داشتن محیط‌هایی‌ مناسب برای روشن‌گری و ابراز عقیده به دنبال هجویات برویم!
    من نمیدانم که اگر واقعه ۲۸ مرداد را "کودتا" یا "قیام" بنامیم چه تاثیری به حالِ الان ما دارد؟! سماجت بر سر نام یک واقعه برای عده‌ ای، آنقدر حیاتی‌ شده که بدون آن زندگی برایشان امکان پذیر نیست و در این میان بادمجان دور قاب چینان هم، فرصت را برای یاوه گویی مغتنم شمرده اند و مشغول یکه تازی هستند. من هر سال شاهد این بحث‌ها هستم و هر چه که جلوتر میروم، به علت نبودِ همان افرادی که گفتم،فضای مجازستان را خشک تر و متعصب تر از قبل می‌بینم.

    پاسخحذف
  2. درود بر میرور عزیز
    دوست گرامی. شاید علت پافشاری بر اثبات "کودتا" بودن واقعه 28 مرداد، تنها سماجت بر یک نام نباشد. بلکه روشن شدن تکلیف آن بسیاری موارد دیگر رو روشن میکنه از جمله:
    1. واهی بودن ادعاهای خاندان پهلوی مبنی بر مردمی بودن این واقعه و رونمایی از دروغ و تزویر رضا پهلوی در حمایت از اقدامات پدرش
    2. اثبات وابستگی حکومت پهلوی به کشورهای غربی از جمله آمریکا
    3. اثبات همکاری شاه با آمریکا برای سقوط دولتی که شاید از معدود دولتهای نسبتا دموکرات جهان در آن زمان بود و همچنین به تاخیر انداختن روند دموکراتیزه کردن ایران برای قرنها
    4. اثبات خیانت شاه به مردم ایران و منابع عظیم و ثروتهای ملی ایران، چون آمریکا به علت کوتاه نیامدن مصدق تصمیم به سقوط او گرفت تا بر حوزه نفتی ایران تسلط داشته باشد.
    دوست عزیز. اینکه تکلیف ما با گذشته و تاریخمون به طور واضح روشن بشه باعث میشه که مسیر آینده رو بهتر پیش برویم. در کشوری که اگر به فرض محال براندازیی هم صورت بگیرد، مردمی که هنوز تکلیفشان با هم مشخص نیست چگونه می توانند خط مشی آینده رو تعیین کنند. اینکه طرفداران سلطنت پهلوی به هر حال یک سمت از معرکه را تشکیل میدهند و مطمئنا با دعاوی بسیاری از ایران آینده سهم خواهی خواهند کرد. در چنین شرایطی دانستن خیانتهای نهاد سلطنتی پهلوی که مورد تایید رضا پهلوی هم هست می تواند برای مردم بسیار گره گشا باشد.

    پاسخحذف
  3. مهندس جانِ عزیز درود
    1_ در واقع چکیده کلام من این است که واقعیت‌ها بیان بشود و گرایش به ایدئولوژی‌های سیاسی و مذهبی‌ باعث قضاوتِ نادرست نشود. اگر منصفانه بخواهیم نظر بدهیم نمیتوان منکر کارهای مثبت شاه شد و تمام دوران سلطنت او را سیاه و باطل دید، همانطور که بر عکس آنرا هم نمیتوانیم بگوییم. محققانِ بیطرف می‌گویند که مصدق هم اشتباهات و خطاهایی داشته است، اصلا کارِ سیاسی نمیتواند بدون اشتباه باشد.
    2_ من مفهومِ وابستگی‌ شاه به آمریکا را نمیتوانم کاملا درک بکنم و این اصطلاحی است که خیلی‌ زیاد بکار میرود، به همین دلیل مایلم که این مسئله را باز کنید.
    3_ اخیرا سند جدیدی از طرف دولت آمریکا بیرون آمده که دست داشتن آنها در سقوط مصدق را ثابت می‌کند. چند سال قبل هم از طرف وزارت امور خارجه آمریکا سندی مشابه منتشر شده بود و دولت آمریکا از این بابت عذر خواهی‌ کرده بود. حقیقتش من فکر می‌کنم که آمریکا و کشور‌های غربی با این کارها چند صباحی ما را به خودمان مشغول میکنند تا بتوانیم از خجالت هم در بیائیم! هیچکس نمیتواند تضمین بدهد که اگر مصدق باقی‌ مانده بود کشور ما دستخوش هیچگونه تغییر و تحولِ دیگری نمیشد، اصولا کار اشتباهیست اگر با قاطعیت در باره آیندهِ سیاست صحبت بکنیم.
    4_ خوشحال میشوم که در رابطه با تسلط آمریکا بر حوزه‌های نفتی‌ و منابع ایران توضیح بیشتری بدهید.
    اما نظر شخصی‌ من در رابطه با شناختِ تاریخِ کشورمان به بخشِ اولِ صحبتِ من در این متن بر میگردد و باید خوب و بد را کنار هم گذاشت و بعد از غربال، خوبها را سوا بکنیم:) برای خلق و خو و فرهنگِ مردم ایران، بازگشت به نظام پادشاهی تا زمانی‌ که راه‌های بهتری برای رسیدن به دموکراسی وجود دارد اشتباه است، من فکر می‌کنم که جهان به سویی میرود که نظام‌های پادشاهیِ موجود در دنیا اگر امکانِ تغییرِ فوری را در خود می‌دیدند، حتما اینکار را میکردند :)

    پاسخحذف

  4. خواندن این نظرات هم خالی‌ از لطف نیست ،،
    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/08/130821_l44_coup_mosaddegh_note.shtml




    پاسخحذف
  5. «««گاهی‌ انسان فکر می‌کند که همه اینها نقشه‌ای برای دور کردن آزاداندیشان و واقع‌بینان از میدان بوده است تا انحصارطلبان در این آوردگاه بیشتر جولان دهند و یکه‌تازی کنند. بخش قابل توجهی‌ از وبلاگ‌نویسان خوش‌فکر، دیگر میل و رغبتی به گفت‌وگو نشان نمی‌دهند و خلأ ایجاد شده از این خاموشی، در سایت‌های اشتراک لینک ملموس است. تاریکی می‌تازد و تاباندن نور به سیاهی‌ها به فراموشی سپرده می‌شود. صدای آخرین بازماندگانِ فعالِ آزاداندیشان هم در میان هیاهوی مغلطه‌کاران و سفسطه‌جویان به جایی‌ نمی‌رسد و در جیغ و داد تعصب‌ها گم می‌شود.»»»

    خدائیش میرور عزیز اگه مطلب رو خودتون نوشتین، دقیقاً حرف دل این همه سال من رو نوشتین. توی این چند روزه بحث کودتای ۲۸ مرداد و جریان مصدق و عربده‌کشیهای به اصطلاح شا‌ه‌دوستان و یا مصدق‌دوستان اینقدر آش شور شده بود که حتی دیدم پسر یکی از دو طرف جریان یعنی رضا پهلوی هم مجبور شد که موضع بگیره و از مصدق دفاع کنه که این آشوب‌طلبهای در ظاهر سلطنت‌طلب بلکه از اعتبار بیافتن و غائله ختم به خیر بشه. اما مشکل اینجاست که اصولاً اینها ماهیت دیگه‌ای دارن.

    باید بگم مشابه تجزیه‌طلبها که همیشه اعتقاد داشتم همون ساندیس‌خورهای وطنی هستن که تنها جیره اونها بجای ساندیس به ودکا روسی تغییر کرده، الان هم بخش اعظم کسانی که خودشون رو وابسته به جریانی سیاسی معرفی می‌کنن، اعم از اصلاح‌طلب بگیر تا سلطنت‌طلب و ملی‌گرا و مجاهد و غیره عملاً همون ماموران اطلاعاتی حکومت هست و تنها هدفشون به هم زدن جو و ایجاد آشوب هست که توی جنگ و دعوا هیچ کس نتونه به نتیجه مفید برسه و تنها دلخوری و فحش نصیب طرفین بشه.

    تصور کنید وسط یه بحث جدی توی یه کافه آروم و ساکت، عده‌ای با هیاهیو و فریاد از راه برسن و شروع کنن به فحاشی و پرت کردن میز و صندلیها. خوب مشخصه که اونهایی که درگیر بحث هستن یا مجبور به ترک محل می‌شن یا بحث رو ول می‌کنن و با اونها درگیر می‌شن. نتیجه هم می‌شه دلخواه اونهایی که از بحث و نتیجه اون نگران و ترسان بودن.
    افرادی مثل شعبون استخونی سریال هزاردستان همیشه برای اینجور آشوب‌سازیها بوده و هستن.

    دست آخر اینکه برای همین هم هست که وجود جاهایی مثل آزادگی می‌تونه این تک‌صدایی و انحصارطلبی رو تا حدی زیادی بشکونه و بدجور نیاز به دست یاری از میرور و عزیزانی که روی سایت جدید کار می‌کنن داریم که هر چه زودتر به نتیجه برسه و بتونیم مثل سابق راحتتر صحبت کنیم و خبرپراکنی داشته باشیم.

    پاسخحذف
  6. و نهایت این نکته که به نظرم مهم هست رو جدا بگم که هم شاه و هم مصدق در یه نکته خوب مشترک بودن و اون هم اینکه هر دو دلشون برای مردم و مملکت نگران بود و اگه کار اشتباهی هم می‌کردن، باز یه گوشه چشمی هم به منافع مردم و کشور داشتن. اما خوب هر دو هم اشتباهاتی داشتن که نمی‌شه انکار کرد، ولی باعث نمی‌شه که یکی حتماً فرشته و اون یکی حتماً دیو باشه.

    پاسخحذف
  7. freevoice عزیز
    خوشحالم که شما هم با من هم عقیده هستید و همان احساس من را دارید، اما متأسفانه در این میان افراد قلم بدستی را می‌‌بینم که وسوسه درگیری آنها را مجاب می‌کند و برای دفاع از عقایدشان ترمز میبرند و بر خلاف آنچه که به آن اعتقاد دارند مطالبی‌ از روی لجبازی می‌نویسند که با پیشینه آنها همخوانی ندارد، و این همان چیزی است که آشوبگران میخواهند، یا آنها را از میدان بدر کنند یا اینکه آنها را خراب کنند. البته تحفه‌ها و نوچه‌ها آنقدر هوش و ذکاوت ندارند که خودشان طراح این عملیات باشند بلکه به آنها گفته شده که فقط اراجیف بنویسید بقیه کار اتوماتیک وار درست میشود! به عقیده من نویسندگانِ ما نباید صحنه را خالی‌ بکنند و به انزوا بروند، گروه قابل توجهی‌ ناظر اینگونه صحنه‌ها هستند و قاضی اصلی‌ آنها میباشند، بی‌ اعتنایی به آنها و فراموش کردن آنها راه را برای سلطه جویان هموارتر می‌کند. برای همین یکی‌ از دغدغه‌های من همیشه این بوده است که با به میدان آوردن وبلاگ نویسانِ منصف از هر گروه و دسته، نگذاریم که اراجیف نویسان با یکه تازی‌ بر ذهن خوانندگانِ ناوارد تاثیر گذار باشند.

    پاسخحذف
  8. http://kajdoum1.blogspot.com/2013/08/cia.html

    پاسخحذف