۱۳۹۳/۱۰/۰۹

جفنگ‌آباد: مرگ غاز همساده

خانمی در مغازه‌ی عطاری می‌گفت: میگن چای سبز واسه لاغری معجزه می‌کنه...!
کلا مردم جهان، بدجور محتاج معجزه‌اند. حالا می‌خواهد چهره‌ی مسیح روی نانِ تُست باشد (چون معمولا مالیدن کره بادام‌زمینی روی مقدسات، آن‌ها را دلپذیرتر می‌کند) خواه معجزه‌ی فلان گیاه سواحیلی در آب کردن چربی‌های دور شکم.
رفیق ما هم در باشگاه ورزشی، از معجزه‌ی مصرف منظم فلان مکملِ بسته‌بندی شده می‌گفت. البته از شما چه پنهان مدتی است هم سوی چشم‌هایش کم شده، هم بدنش پر از جوش است. دائم دارد از حال می‌رود، کبدش داغان شده و موقع حرف زدن، ساده‌ترین کلمات یادش می‌رود. از خصوصیات معجزات همین است. شما خودتان نمی‌بینید چه بلایی دارد سرتان می‌آید... ولی دیگران چرا!

۱۳۹۳/۰۹/۲۹

ایران نیازمند ترک اعتیاد دینی است



مواد مخدر ترکیباتی هستند که از طریق تاثیر بر روی سیستم مرکزی اعصاب، حال و هوا و احساس و ادراک مصرف‌کننده را دگرگون می‌سازند. این مواد می‌توانند برانگیزاننده یا آرام‌بخش باشند و مصرف‌کننده را سرخوش یا دچار رخوت کنند. بر این پایه می‌توان به مفهوم کلی هر ماده‌ا‌ی را که قابلیت تغییر کارکرد یک ارگانیسم زنده را دارد، ماده‌ی مخدر دانست. 

یکی از ویژگی‌های مهم مواد مخدر آن است که مصرف مداوم آنها وابستگی و اعتیاد می‌آورد. چنین اعتیادی هم فیزیکی است و هم روانی. پیش از اعتیاد مراحلی وجود دارد که می‌توان آنها را مراحل «زیاده‌روی در مصرف» و «وابستگی» نامید. شخص تا رسیدن به مرحله‌ی اعتیاد معمولا این دو مرحله را طی می‌کند. از اعتیاد زمانی می‌توان سخن گفت که مصرف‌کننده‌ی ماده‌ی مخدر، نه تنها دیگر نتواند بدون مصرف آن به زندگی عادی خود ادامه دهد، بلکه ناچار باشد برای رسیدن به حالت خوشایند مورد نیاز، میزان مصرف یا «دوزاژ» آن را مرتب افزایش دهد. 

با این همه باید تصریح کرد که مرزهای میان سه مرحله‌ی زیاده‌روی، وابستگی و اعتیاد سیال است و بویژه در مواد مخدر و روان‌گردان‌های قوی معمولا فاصله‌ی چندانی میان مصرف تفننی و اعتیاد وجود ندارد. ولی آنچه قطعی و مسلم است اینست که زیاده‌روی در مصرف مواد مخدر در همگان به وابستگی و سرانجام اعتیاد می‌انجامد و از این مهلکه گریزی نیست. عاملی که در این زمینه تعیین‌کننده است، در اصطلاح پزشکی و روان‌پزشکی درمان اعتیاد، «خواهش» نام دارد. منظور از آن، میل، نیاز و حرصی غلبه‌ناپذیر و مهارنشدنی در شخص معتاد برای مصرف ماده‌ی مخدری است که او را در چنگ خود دارد. این «خواهش» چنان نافذ، موثر و سهمگین است که حتی در نوزادانی که از مادری معتاد زاده می‌شوند، دیده می‌شود. امروزه در بسیاری از بیمارستان‌های کشورهای پیشرفته، پزشکان ناچارند نوزادان والدین معتاد را برای نجات دادن از دردهای سنگین ناشی از نرسیدن ماده‌ی مخدری که والدین مصرف می‌کرده‌اند، نخست ترک اعتیاد دهند. 

نگاهی به زندگی معتادان به مواد مخدر نشان می‌دهد که بیشتر آنان افرادی هستند که روش درست مقابله با منازعات زندگی را نیاموخته‌اند و نمی‌دانسته‌اند که باید با ناکامی‌های خود چگونه کنار بیایند و بر سرخوردگی‌های خود چگونه غلبه کنند. ترس از شکست و عدم موفقیت، احساس ضعف و حقارت، خشم و نفرت، بی‌حوصلگی و بی‌هدفی و احساس تنهایی و بیکسی عواملی بوده‌اند که آنان را به سوی «دنیایی خیالی» سوق داده‌اند. آنان به دنبال جایگزین بوده‌اند و خواسته‌اند با گریز از «وضعیت موجود» به «وضعیت خوشایندی» دست یابند که البته کاذب و موقت است. اگر بخواهیم سرشت مواد مخدر را در چند جمله خلاصه کنیم، می‌توانیم بگوییم که آنها در مرحله‌ی معینی اززندگی آدمیان که با سختی و ناکامی یا بحران‌های روحی و عاطفی همراه بوده است، به عنوان راه برون‌رفتی از وضعیت موجود خودنمایی می‌کنند؛ ولی به سرعت آشکار می‌شود که فلاکتی به مراتب سهمگین‌تر از فلاکت اولیه و بن‌بستی گریزناپذیرند. 

دین به مثابه ماده‌ی مخدر 

تا اینجا ما از اعتیاد به «مواد مخدر» سخن گفتیم. ولی اعتیاد می‌تواند اشکال دیگری نیز داشته باشد و لزوما به معنای وابستگی به «مواد» نیست. برای نمونه، آدمی که به قمار یا فرضا بازی‌های کامپیوتری معتاد است، مواد معینی مصرف نمی‌کند، ولی گسستن از عادت قمار یا بازی برای او شاید به اندازه‌ی ترک اعتیاد یک مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر دشوار باشد. این‌گونه اعتیادها را می‌توان اعتیادهای «غیروابسته به مواد» نامید.

۱۳۹۳/۰۹/۱۶

"شما غلط می‌‌کنید، شما آدم نیستید!"


 

این‌ها سخنان و ادبیات احمد خاتمی، یکی از بلندپایگان رژیم جمهوری اسلامی، در پاسخ به گزارشگری است که خواسته بود از او چیزی بپرسد. در مکتب شیعه به چنین موجودی می‌گویند "روحانی" و "سید اولاد پیامبر"! قلدرمآبی و پرخاشگری، ملزم ندانستن خود به پاسخگویی و نیز تهدید و ارعاب هرگونه منتقد یا مخالف فکری، روش همیشگی این جماعت است و کسانی که‌ با او و امثال او همراه نباشند، اصلا آدم به حساب نمی‌آیند!

شاید در تاریخِ بشریت نتوان هیچ دینی‌ را یافت که به اندازه اسلام، خصوصاً نوعِ  شیعه آن، توانسته باشد پیروانش را چنین مسخ و مطیع و منقاد کند. روحانیان شیعه با انواع مکر و حیله و دوز و کلک‌های مختلف سرانجام توانستند به آرزوی دیرینه‌ خود برسند و قدرت را در اختیار گیرند. این کار بدون نیرنگ و کلاهبرداری از مریدان نمی‌توانست به انجام برسد! گسترشِ جهل و خرافات و دادن وعده‌های پوچ، خیالبافی و داستان‌سرایی‌، ارعاب و وحشت‌آفرینی، تهییج کردن‌های پوشالی، دست گذاشتن بر نقاط ضعف مردم و سوءاستفاده از احساساتِ آنان، زایل کردن خرد و اندیشه مریدان و سلب کردن قدرت تصمیم گیری از آنان و ..... همه شگردهایی بودند که این دین‌فروشان حرفه‌ای با توسل به آنها سرانجام توانستند عنانِ قدرت سیاسی را به دست گیرند و سوار مردم شوند. نتیجه همان است که می‌‌بینیم!

اگر کسی مخالف یا حتی منتقد این جماعت باشد و سخنی بر خلاف نظرشان ابراز کند، دشمن محسوب می‌شود و در قاموس آنان چنین دشمنی را باید کشت! قلدری و زورگویی جزیی از سرشت و طبیعت اینان است و در قوانین شرعی‌شان نهادینه شده است. تقیه و تزویر و تبصره‌های دروغ و کتمان و راه‌های فرار از تخلف، از درس‌هایی است که این جماعت نسل اندر نسل در حوزه‌های دینی فرامی‌گیرند و سپس به شاگردان خود می‌آموزند؛ و اکنون که قدرت سیاسی را نیز به چنگ آورده‌اند، از این ترفندها به آسانی در گستره "کشور‌داری" هم استفاده می‌کنند!

همانگونه که ذکر شد، فرار از پاسخگویی و درشتگویی به منتقدان و تهدید و ارعاب آنان، از روش‌های همیشگی این جماعت است. احمد خاتمی به عنوان یکی‌ از سردمدارانِ رژیمِ  روحانیان شیعه در ایران، تنها یکی از نمونه‌های کوچک آن است. او با واکنش اخیر خود آشکارا نشان داد که مانند دیگر هم‌‌فکران خود درس طفره رفتن از پاسخگویی از طریق توهین به مخالفان و منتقدان و ارعاب آنان را خوب آموخته است!

رخوت و سستیِ مردمی که نسبت به تبهکاری‌های این جماعت آگاه‌اند از یک‌سو و ناآگاهی و اسارتِ فکری بخش‌های دیگری از مردم که در دریای خرافات و جهل غوطه‌ورند از دیگرسو، رمز ماندگاری و پایداری حکومت این قلدران مردم‌فریب است. به این عامل باید عوامل دیگری چون در دست داشتن ابزارِ قهر و نیروهای مزدور برای سرکوب را نیز افزود که آماده‌اند هر گونه صدای آزادیخواهانه و حق‌طلبانه‌ای را با خشونتی بی‌پایان در گلو خفه کنند!