۱۳۹۳/۰۶/۰۸

دوباره سعی کن حماس!

 دوستداران فیلم‌های وودی آلن، فیلمساز و بازیگر نامدار آمریکایی، حتما فیلم‌ «دوباره سعی کن سام» را به یاد می‌آورند. نقش‌های اصلی در این فیلم را وودی آلن و دایان کیتون بازی می‌کردند، کارگردانی آن را هربرت راس برعهده داشت و فیلمنامه را نیز خود وودی آلن نوشته بود. دیالوگ‌های این فیلم سرشار از طنزی شیرین و هوشمندانه و به یادماندنی‌ست که در سراسر فیلم می‌توان دست‌خط وودی آلن را در آنها بازیافت.
موضوع این فیلم درباره‌ی شخصیت آدمی دست و پا چلفتی و ضعیف‌النفس به نام «آلن» است که عاشق سینما و بویژه فیلم‌های همفری بوگارت است. علاقه‌ و کشش او به همفری بوگارت چنان زیاد است که دائم در عالم رؤیا و تخیل همفری بوگارت را می‌بیند. در این رؤیاپردازی‌ها بوگارت حتی با او حرف می‌زند و برای حل مسائل زندگی به او رهنمود می‌دهد. مشکل ولی آنجاست که رهنمودهای بوگارت مطلقا به درد آلن نمی‌خورد و نمی‌تواند گرهی از کار او بگشاید. زیرا بوگارت ـ همان‌گونه که تماشاگران سینما او را در بیشتر فیلم‌هایش می‌شناسند ـ شخصیتی فوق‌العاده مردانه، با صلابت، خونسرد و مسلط بر  اوضاع دارد؛ در صورتی که آلن درست نقطه‌ی مقابل بوگارت است؛ یعنی آدمی ضعیف، فاقد اعتماد به نفس، دست و پا چلفتی، خجالتی و ترسو.

همسر آلن او را ترک کرده و همین موضوع او را در کام بحرانی روحی فروبرده است. دوستانش که آلن را در وضعی ترحم‌انگیز و رقت‌بار می‌بینند، تصمیم می‌گیرند او را با دختر جوانی آشنا کنند تا بلکه بتواند از بحران روحی خارج شود و دوباره به زندگی خود سروسامانی بدهد. آلن در اولین قرار ملاقاتی که با دوست دختر جدیدش در بیرون از خانه می‌گذارد، گیر دو مرد مزاحم قوی‌هیکل می‌‌افتد که می‌خواهند هر طور شده دختر زیبا را از چنگ او بیرون بیاورند. خلاصه پس از مدتی آلن تنها و با سر و روی خونین و متورم به نزد دوستانش بازمی‌گردد و آنان با نگرانی سراغ دوست دخترش را می‌گیرند. آلن هم ماجرا را تعریف می‌کند و می‌گوید که او را از چنگش درآوردند. وقتی دوستانش او را سرزنش می‌کنند که چرا شهامت نشان نداده و در برابر این زورگویی از خود دفاع نکرده، آلن با خونسردی پاسخ می‌دهد: «من از خودم دفاع کردم. با بینی‌ام محکم به مشت یکی‌شان زدم و با چشم‌ام محکم به زانوی دیگری»!

۱۳۹۳/۰۶/۰۵

چند نکته‌ای که باید درباره‌ی «دولت اسلامی» دانست

پیشروی‌های برق‌آسای نظامی جهادگرایان گروه موسوم به «دولت اسلامی» (داعش سابق) در پیکار با ارتش عراق و
روش‌های کشتار و سرکوب بی‌رحمانه‌ای که این اسلامگرایان افراطی در برابر مخالفان و مردم مناطق تحت کنترل خود اعمال می‌کنند، ماه‌هاست که نام آنان را بر سر زبان‌ها انداخته و باعث رعب و وحشت بسیاری از مردم منطقه شده است. نگرانی‌های جهانی زمانی اوج گرفت که این گروه به کشتار جمعی و آواره کردن اقلیت‌های مذهبی مانند ایزدیان و مسیحیان در عراق روی آورد و آهنگ تسخیر مناطق کردنشین را ساز کرد و نشان داد که در عزم خود برای گسترش مرزهای «خلافت اسلامی» راسخ است و با هیچکس شوخی ندارد.

برای ایالات متحده‌ی آمریکا که مسبب اصلی وضعیت فاجعه‌بار کنونی در عراق است و حالا با قیافه‌ای حق‌ به جانب به عنوان منجی بزرگ مردم بلادیده‌ی این منطقه در صحنه ظاهر می‌شود، ماجرا هنگامی ابعادی جدی‌تر به خود گرفت که جهادگرایان «دولت اسلامی» مانند آب‌خوردن سر جیمز فولی، روزنامه‌نگار آمریکایی را گوش تا گوش بریدند و فیلم این اقدام بربرمنشانه را با افتخار در یوتیوب در معرض دید جهانیان گذاشتند.

تازه پس از آن بود که آقای چاک هیگل وزیر دفاع و ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با چهره‌هایی یخزده در کنفرانسی رسانه‌ای در پنتاگون در برابر روزنامه‌نگاران ظاهر شدند و اعتراف کردند که‌ این گروه «بیش از آن چیزی است» که آنان تصور می‌کردند و چیرگی بر این جماعت «آخرالزمانی» بدون مداخله‌ی نظامی آمریکا ممکن نیست. حالا که به قول مقامات پنتاگون این گروه «آن چیزی» نیست که تا کنون تصور می‌شد، بد نیست به سهم خود تلاش کنیم بدانیم پس «چه چیزی» است؟ بدین منظور باید چند سالی به عقب بازگردیم.

«دولت اسلامی» چگونه پدید آمد؟   

پس از مداخله‌ی نظامی آمریکا در عراق، راه برای به قدرت رسیدن شیعیان در این کشور گشوده شد. ارتش آمریکا نه تنها ماشین جنگی صدام حسین را در مدت کوتاهی درهم کوبید و منهدم کرد، بلکه سپس با انحلال حزب بعث عراق و ارتش و نیروهای امنیتی و انتظامی این کشور، دست سنیان را از کلیه‌ی موقعیت‌های کلیدی نهادهای اصلی قدرت کوتاه ساخت و این موقعیت‌های کلیدی تدریجا بطور کامل در اختیار شیعیان قرار گرفت. البته نمایندگان اکثریت شیعه در عراق نیز به سرعت نشان دادند که در قدرت‌طلبی انحصاری و خودمحوربینی از سنیان هیچ چیز کم ندارند و پراکندگی قومی و مذهبی و آفت خودمداری در میان نیروهای سیاسی عراق نیز مانند دیگر کشورهای اسلامی پدیده‌ای گسترده و غالب و برآمده از فرهنگی عقب‌مانده و پیشامدرن است. از این‌رو دولت مالکی که نتیجه‌ی مصالحه‌ی پشت پرده‌ی واشنگتن و تهران در مورد عراق بود، با بی‌کفایتی و سیاستی نابخردانه به سهم خود به چندپارچگی کشور دامن زد و با شتاب عراق را به سوی فاجعه‌ای برد که اکنون با آن روبرو هستیم. این سیاست‌های انحصارطلبانه طبعا نمی‌توانست با مقاومت نیروهای سنی و بازماندگان رژیم پیشین عراق روبرو نگردد.

۱۳۹۳/۰۵/۳۰

نقد رادیکال دین: معرفی «رساله‌ای درباره سه شیاد»

نقد دین تاریخی طولانی دارد و پیشینه‌ی آن به یونان باستان می‌رسد. «زنوفان» (کسنوفانس) فیلسوف و شاعر یونانی سده‌ی پنجم پیش از میلاد را پدر معنوی نقد دین می‌دانند. وی نخستین کسی بود که به تصورات مربوط به خدایان در زمانه‌ی خود حمله کرد و بینش‌های دینی گذشتگان را مورد انتقاد قرار داد. بخش‌های باقیمانده از آثار او نشان می‌دهد که می‌کوشیده ادیان را محصول فانتزی و نیروی انگارش آدمیان معرفی کند.

نقد دین در یونان باستان در زمان سوفسطاییان (سوفیست‌ها) اشکال و ابعاد تازه‌ای به خود گرفت. «پروتاگوراس» فیلسوف سوفسطایی به طنز گفته بود امکانی در اختیار ندارد تا بداند که آیا خدایان وجود دارند یا ندارند، یا خدایان چه هیئتی دارند، زیرا موانع زیادی برای دانستن این‌ها وجود دارد و زندگی آدمی کوتاه است. «پرودیکوس» دیگر متفکر سوفسطایی نیز گفته بود که خدایان صرفا اسطوره‌های تشخص یافته‌اند  که می‌توان از آن‌ها برای اهداف زمینی استفاده کرد.

یکی از جدی‌ترین منتقدان دین در یونان باستان «کریتیاس» نام داشت. وی به الیگارشی زمانه‌ی خود تعلق داشت و احتمالا عموی افلاطون نیز بوده است. «کریتیاس» خود را سوفسطایی نمی‌دانست ولی دیدگاه‌هایش به اندیشه‌های آنان نزدیک بود. در نقد وی عناصری وجود داشت که بعدها در آرای متفکران منتقد دین در دوران جدید ـ از جمله در آرای توماس هابس ـ بازتاب یافت و نهایتا در اروپای عصر روشنگری زمینه‌ی نقد رادیکال دین را فراهم ساخت.

«کریتیاس» در نوشته‌های خود به دورانی اشاره می‌کند که هنوز اخلاق و قوانین بر روابط آدمیان حاکم نبود و خشونت و زورگویی حرف اول را می‌زد. به باور وی، در چنین هنگامه‌ای انسان‌های زیرک و هوشمندی پیدا شدند که با «اختراع خدایان» توانستند آدمیان را از اعمال زشت و خشونت‌بار بترسانند. به گفته‌ی «کریتیاس» این افراد در مورد خدایان چنین تبلیغ می‌کردند که آنان موجوداتی با زندگی جاودانه هستند و در مکان‌هایی زندگی می‌کنند که برای آدمیان ترسناک‌ترین مکان‌ها هستند. آنان نیرویی فوق‌بشری دارند که می‌توانند به کمک آن بر همه‌ی رفتارهای آدمیان نظارت داشته باشند و بنابراین هیچ عملی از دید خدایان پنهان نمی‌ماند و حتی اگر کسی در نهان و سکوت عمل زشتی مرتکب شود، خدایان آن را خواهند فهمید و او را مجازات خواهند کرد. به گفته‌ی «کریتیاس» این افراد که نخستین مؤسسان دین بودند، با سخنان خود حقیقت را پنهان می‌کردند و حتی افراد باهوش را می‌فریفتند تا آنان را بترسانند و از اعمال بد و خشونت‌بار بازدارند.

بر این پایه می‌توان گفت که «کریتیاس» نخستین موسسان دین را افرادی می‌دانست که اگر چه انگیزه‌ای اخلاقی و مصلحت‌جویانه داشتند، ولی سخنان فریبکارانه‌ای بر زبان می‌آوردند و حقیقت را پنهان می‌ساختند. انتقاد او بویژه متوجه آن بود که هنگامی که دروغ‌های موسسان دین بر مردم  آشکار می‌شد، زیان‌های به مراتب سنگین‌تر و جبران‌ناپذیرتری به بار می‌آورد.

نقد دین نزد «کریتیاس» را هنوز نمی‌توان «نقد رادیکال دین» نامید، چرا که او به رغم دیدی انتقادی نسبت به مؤسسان دین، بر این باور بود که آنان نیات خوبی داشتند و می‌خواستند رفتارهای اخلاقی و قانونی را در میان مردم تقویت کنند. اما ببینیم «نقد رادیکال دین» چیست؟

با «نقد رادیکال دین» در جایی روبرو هستیم که دین به عنوان ابزاری در خدمت شیادی و فریبکاری و مطامع جاه‌طلبانه و قدرت‌‌پرستانه ارزیابی می‌شود. منتقدان رادیکال دین، موسسان دین را شارلاتان‌هایی می‌دانند که بر خود نام «پیامبر» یا «فرستاده‌ی خدا» می‌گذاشتند تا از این گذرگاه برای خود مشروعیت بتراشند و مردم ناآگاه را بفریبند و تحمیق کنند. از این دیدگاه، دین دستگاهی به شمار می‌رود که موسسان دین آن را «اختراع» می‌کنند تا به وسیله‌ی آن بر قلب و ذهن آدمیان ساده‌لوح حاکم گردند و مانند شبانی که هدایت رمه‌ای را برعهده‌ دارد، فریب‌خوردگان را به دنبال خود بکشند. چنین نقد رادیکالی، نخستین بار در عصر روشنگری در اروپا پدیدار شد.

۱۳۹۳/۰۵/۱۵

خبرِ بد

چرا امروزه روزنامه‌ها و شبکه‌های خبری، آکنده‌اند از اخبار بد و مایوس کننده،، فجایع، فساد و بی‌کفایتی؟ آیا اخبار خوش و امیدوار کننده‌ای وجود ندارد؟ برخی روان‌شناس‌ها می‌گویند شاید ما نا‌خود‌آگاه به سوی اخبار مایوس کننده و غم‌بار کشش داریم. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آدمهایی که از وضعیت فعلی خود ناراضی‌اند، به سوی تجربیات غم‌انگیز و اخبار بد تمایل پیدا می‌کنند.

بنظر می‌رسد امروزه، همه جا با اخبار بد و تاسف‌بار روبرو می‌شویم. چرا شبکه‌های خبری تاکید بیشتری بر این نوع اخبار دارند؟ و این موج خبرهای بد، چه چیزی در مورد ما، مخاطبان عام آن‌ها، گوش‌زد می‌کند؟
ممکن است گرایش بنگاه‌های خبری به پخش اخبار و حوادث منفی، به این دلیل باشد که فجایع ناگهانی، از اهمیت لحظه‌ای بیشتری برخوردارند تا پیشرفت‌های امیدوارکنندۀ زمان‌بر.  شاید هم اخبار فجایع، داستان‌های ساده‌تری برای شنیدن و گفتن هستند.  اما ممکن است خود ما، به عنوان مخاطبان اخبار، خبرنگاران را به پخش بیشتر و وسیع‌تر این نوع اخبار سوق داده باشیم. اکثر ما ادعا می‌کنیم بیشتر مایل به شنیدن خبرهای خوش هستیم، اما آیا این حقیقت دارد؟
برای بررسی این موضوع، پژوهش‌گران دانشگاه مک‌گیل کانادا، آزمایشی را طرح‌ریزی کردند. این پژوهش‌گران، از نتایج پژوهش‌های پیشین راضی نبودند، زیرا یا کنترل کاملی بر آن‌ها وجود نداشت یا آزمایش‌شوندگان می‌دانستند تحت نظر هستند و بنابر این در انتخاب خبرها، ملاحظاتی روا می‌داشتند. پس آن‌ها تصمیم گرفتند از روش دیگری استفاده کنند: فریب!
پژوهشگران از داوطلبان دعوت کردند که در یک آزمایش ردیابی نگاه، شرکت کنند. آن‌ها از شرکت‌کنندگان خواستند مطالبی از یک روزنامه را انتخاب کنند و آنرا بر صفحۀ مانیتور بخوانند تا دوربین بتواند حرکات چشم آنها را ثبت کند. سپس در یک آزمایش انحرافی، آنها یک ویدئوی کوتاه را تماشا می‌کردند و سپس از ایشان پرسیده می‌شد ترجیح می‌دهند چه نوع مطلب خبری یا تحلیلی را مطالعه کنند.
نتیجۀ آزمایش قابل پیش‌بینی و مایوس‌کننده بود: اکثر داوطلبان، مطالب منفی و اخبار  تاسف‌بار  را به مطالب امیدوار‌ کننده و روشن، ترجیح می‌دادند. به خصوص داوطلبانی که به مسائل سیاسی روز علاقمند بودند، بیشتر به اخبار منفی گرایش نشان دادند. با این همه وقتی مستقیما از آنها پرسیده می‌شد، اکثر آنها مایل به خواندن و دیدن اخبار خوب بودند!
به نظر پژوهش‌گران، نتیجۀ این آزمایش‌ها دلیل قاطعی بر وجود گرایش منفی است، اصطلاحی که روان‌شناسان برای اشتیاق آدمی در شنیدن و یادآوری اخبار بد، به کار می‌برند.
ما به گونه‌ای تکامل یافته‌ایم تا نسبت به خطرات بالقوه، واکنش سریع نشان دهیم؛ و خبرهای بد شاید آن نشانه‌هایی باشند که به ما یادآوری می‌کنند چه باید بکنیم تا از خطر و بروز مصیبت، جلوگیری کنیم.
همان‌طور که از نتایج این آزمایش انتظار می‌رفت، ما نسبت به واژه‌های منفی واکنش سریع‌تری نشان می‌دهیم. اگر واژه‌هایی چون "سرطان"، "بمب" یا "جنگ" جلوی چشمان ما چشمک بزنند، مغز ما واکنش سریع‌تری نشان می‌دهد تا کلماتی چون "بچه"، "لبخند" یا "سرخوشی". همچنین تشخیص واژ‌ه‌های منفی هم سریعتر از تشخیص واژه‌های مثبت انجام می‌گیرد، و حتی مغز می‌تواند سریع‌تر پیش‌بینی کند آیا این واژه معنای منفی خواهد داشت یا مثبت!
البته پژوهش‌گران نظر دیگری هم دارند: شاید توجه ما به اخبار بد، از این جهت است که تصور می‌کنیم دنیا جای قشنگ‌تری است از آنچه واقعا هست. وقتی پای زندگی خودمان در میان باشد، اکثر ما تصور می‌کنیم از اغلب مردم دنیا بهتریم، و بنابر این، انتظار یک پایان خوش برای همۀ وقایع پیرامون خود داریم. این تصور خوشایند از جهان، باعث می شود اخبار منفی، بیشتر شگفتی‌آور و نمایان‌تر جلوه کنند. تنها در برابر یک پس‌زمینۀ روشن است که نقاط سیاه بدبختی خود را نشان می‌دهند!
پس شاید تمایل ما به اخبار منفی، دلایل پیچیده‌تری از بازی‌های ژورنالیستی یا اشتیاق درونی ما برای خبرهای بد، یا حتی لذت بردن ما از بدبختی‌های دیگران، داشته باشد.

۱۳۹۳/۰۵/۱۲

«جراحی تبسم بر لب‌ها»

بلنت آرینچ، سخنگوی دولت ترکیه و معاون رجب طیب اردوغان، نخست وزیر این کشور اخیر اعلام کرد که دولت قصد دارد خندیدن زنان با صدای بلند در مجامع عمومی را ممنوع اعلام کند، زیرا این عمل منافی عفت و عامل سقوط اخلاقی در جامعه است. وی از اینکه ارزش‌های اخلاقی در جامعه‌ی ترکیه کاهش یافته انتقاد کرد!

آرینچ با نگرانی پرسید: «کجا هستند آن دختران ترک که وقتی به آنان می‌نگریم، شرم به سادگی چهره‌شان را سرخ می‌کند و از ما چشم برمی‌گیرند و سر به زیر می‌افکنند و از این طریق نمادی از نجابت را به نمایش می‌گذارند؟».
معاون اردوغان هشدار داد که برنامه‌های تلویزیونی، جوانان ترکیه را به سکس معتاد می‌کنند! او برای مقابله با این خطر توصیه کرد که جوانان به آموزش قرآن بپردازند، مردان به زنان خود وفادار باشند و زنان در مجامع عمومی با صدای بلند نخندند و جذابیت‌های خود را بپوشانند!

سخنگوی دولت ترکیه همچنین از «گفت‌وگوهای طولانی دختران ترکیه با تلفن‌های همراه» انتقاد کرد و گفت باید جلوی این گفت‌وگوها را گرفت. وی به دختران ترکیه توصیه کرد که «تبادل‌نظر درباره‌ی امور آشپزی» و «غیبت‌کردن پشت سر دیگران» را بگذارند برای دیدارهای خصوصی!

گفتنی است که در پی اظهارات معاون اردوغان، دست‌کم آن بخش از زنان ترکیه که نمی‌خواهند طبق قوانین قرن اول هجری زندگی کنند و این سخنان را اباطیل برخاسته از ذهنی بیمار و قرون‌وسطایی تلقی می‌کنند، به سرعت به فضای مجازی هجوم بردند تا با شرکت در کارزاری اینترنتی قهقهه سردهند و به ریش گوینده‌ی این اظهارات بخندند!